داکوتا

ساخت وبلاگ

داکوتا...
ما را در سایت داکوتا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : کاوه محمدزادگان dakota بازدید : 298 تاريخ : دوشنبه 15 شهريور 1395 ساعت: 4:00

سردار دهقان در نشست خبری: "جنگنده قاهر" در آینده نزدیک عملیاتی می‌شود/ فردا؛ رونمایی از سامانه موشکی باور ۳۷۳وزیر دفاع گفت: "جنگنده قاهر" ، مراحل نهایی ساخت و تولید را سپری می‌کند و در آینده نزدیک عملیاتی می‌شود.به گزارش اداره کل تبلیغات دفاعی وزارت دفاع؛ سردار سرتیپ پاسدار دکترحسین دهقان وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح صبح امروز شنبه در نشست خبری گفت: در بالاترین سطح درباره خرید سامانه موشکی اس 300 با روس‌ها مذاکره و قرارداد قبلی را احیا کردیم. شکایت خودمان را هم از روس‌ها درباره اس 300 پس گرف داکوتا...ادامه مطلب
ما را در سایت داکوتا دنبال می کنید

برچسب : روز صنعت دفاعی,روز صنعت دفاعي,31 مرداد روز صنعت دفاعی,نمایشگاه روز صنعت دفاعی,پیام روز صنعت دفاعی, نویسنده : کاوه محمدزادگان dakota بازدید : 360 تاريخ : دوشنبه 1 شهريور 1395 ساعت: 8:41

Besmellah_03.png

nfp30bis99ff_281429.jpg

مقدمه - در یکی از روزهای سال 1906 مردی به نام «ولیهلم ویت» که یک پینه دوز دوره گرد بود ، از زندانی در آلمان آزاد شد . او 57 سال داشت و طبق حساب خودش ، تقریباً نیمی از عمر خویش را در زندان گذرانده بود . آخرین محکومیت او 15 سال زندان بجرم سرقت از خزانه داری دادگاهی در پروس شرقی بود .

ویلهلم ویت برای تامین معاش خود با دشواری های زیادی دست به گریبان بود ، از جمله اینکه اولیاء امور، شناسنامه و گذرنامه او را گرفته بودند . و بدون آن ها ، انگار که اصلاً موجودیت نداشت و هویت خویش را گم کرده بود .او بیکار بود و به سراغ هرکاری که میرفت از او شناسنامه مطالبه می کردند و اگر هم میخواست از مملکت خارج شود به دیار دیگری رخت سفر بر بندد ، برایش امکان پذیر نبود . زیرا گذرنامه ای در اختیار نداشت . به هرحال در وضع ناگواری گرفتار شده بود .

مدتی به فکر فرو رفت و سپس به تکاپو افتاد تا برای خود شناسنامه جدیدی درخواست کند ، اما اینهم کار آسانی نبود . گرفتن شناسنامه جدید ، مستلزم تشریفات زیادی بود و می بایستی از هفت خوان رستم عبور می کرد. او را به یکدیگر پاس می دادند و پیشینه نادرست او نیز مشکلی بر مشکلات دیگر افزوده بود .

در آن زمان «قیصر» بر آلمان حکمروائی داشت و شعار دولتمردان آن زمان چنین بود : «خدا ، قیصر ، ارتش» یعنی پس از خداوند یگانه ، او همه کاره بود و پس از او نیز ارتش قدرت را در دست داشت . و مقامات دولتی نیز از این سلسله مراتب سود برده خود را پس از ارتش قرارداده بودند و هرچه ظلم و ستم و جور و تعدی به ملت روا می داشتند ، کسی جرات اعتراض یا مخالفت نداشت ، ویلهلم نیز برای گرفتن ورقه هویت یا گذرنامه خود ، به میان شبکه عنکبوتی دولتمردان می افتاد . سرانجام از این وضع به تنگ آمد و تصمیم گرفت خودش کاری صورت دهد . با خود گفت :

-اگر نتوانم گذرنامه یا شناسنامه را بگیرم ، لااقل کمی سربسرشان می گذارم و دلم را خنک میکنم !

Bundesarchiv_Bild_146-1991-076-14A2C_Kai

ویلهلم دوم ، پادشاه پروس; امپراتور آلمان ، این ماجرا در زمان سلطنت ویلهلم اتفاق افتاده است

او آدمی باهوش و زرنگ ، یا تبه کاری ورزیده و ماهر نبود ، زیرا بیشتر برنامه هایش با شکست روبرو شده بود و بیش و کم در همه این موارد ، سر و کارش با زندان افتاده بود .

ولی اینبار ، نبوغ منفی خود را به کار گرفت و دست به کاری زد که تا آن زمان برایش بی سابقه بود . یک فکر جسورانه ، پیوسته ذهن او را بخود مشغول کرده بود . بارها و بارها نقشه خود را در مغزش مرور کرد .از هر زاویه ای که به این نقشه می نگریست می دید که کاملاً بی عیب و نقص است و می تواند بزودی آن را به مرحله اجرا گذارد.نخستین چیزی که لازم داشت ، یک یونیفرم افسران آلمانی بود . ابتدا تصمیم گرفت به خود درجه ژنرالی بدهد ، ولی پس از بررسی جوانب امر ، بهتر دید که اندکی تخفیف قایل شود و این درجه را به سروانی تنزل دهد . از این رو تصمیم گرفت خود را به شکل و هیبت یک سروان آلمانی در آورد . زیرا با این درجه ، هم میتوانست از اختیارات لازم برخوردار باشد و هم اینکه آنقدر بالا نبود که در حمل آن با دردسر روبرو شود .

در شهر به جست و جو پرداخت . همه مغازه ها را برای یافتن وسایل کار ، زیرپا گذاشت تا سرانجام توانست در یکی از مغازه های دست دوم فروشی «برلین» یک کلاه و یونیفرم سروانی پیدا کند . هرچند نو نبود و رنگ و رو رفته به نظر می رسید ، ولی درست قالب تنش بود . انگار اصلاً این یونیفرم را مخصوص او دوخته بودند . این همان چیزی بود که لازم داشت زیرا اگر خیلی نو بود ، امکان داشت توی چشم بخورد ، و او به هیچ وجه نمیخواست جلب توجه بکند . خودش هم از قدیم ، یک جفت چکه سربازی داشت .

132123132123.jpg

ویلهلم ویت پینه دوز که با لباس سروانی به جست و جوی شناسنامه خویش پرداخت ، این عکس در روز واقعه ، برحسب تصادف به وسیله عکاس دوره گرد از این کلک باز 57 ساله گرفته شد .

یونیفرم را به تن کرد و کلاه را بر سر گذاشت و مقابل آینه ایستاد . ابتدا یک سلام نظامی داد ، سپس به تمرین قدم رو پرداخت . یکی دوبار به چپ چپ ، و به راست راست کرد و چندبار هم مانند سربازان آلمانی با صدای محکم و رسا ، دستوراتی صادر نمود . اوجثه رشیدی نداشت ، مردی کوتاه قد و باریک اندام بود ، ولی یونیفرم و چکمه هائی که به پا کرده بود ، او را بلندتر نشان می داد . پاشنه هایش را بهم کوبید و کلاهش را روی سرش جابه جا کرد و از خانه بیرون آمد و به سوی نزدیکترین سربازخانه به راه افتاد .

تنها چیزی که اکنون لازم داشت ، تعدادی سرباز بود . نمیخواست یک لشکر به دنبال خود راه بیندازد ، اگر تعداد انگشت شماری سرباز گیر می آورد برای اجرای نقشه اش کافی بود .

دیری نپائید که سرجوخه ای همراه با نفرات خود که مرکب از پنج سرباز پیاده بودند ، ظاهر شدند . ولیهلم ویت با مشاهده آنها روی جاده رفت و فریاد زد :

-آهای سرجوخه این افراد رو کجا می بری ؟

سرجوخه درحالیکه احترامات نظامی را به جای می آورد پاسخ داد :

-قربان ، آنها را به سربازخانه برمیگردانم.

ویلهلم ویت با همان لحن قاطع و صدای رسا خود گفت :

-به آنها عقب گرد بده . دنبال من بیائید.حامل ماموریت فوری هستم که به فرمان مسقتیم شخص قیصر باید انجام شود .

سرجوخه،بی آنکه از این دستور سرپیچی کند ، درحالیکه به افرادش عقب گرد می داد با صدای بلندی گفت :

- اطاعت قربان !

ویلهلم ویت جلو افتاد و افراد پشت سرش ، با گام های منظم به سوی ایستگاه راه آهن برلین رفتند . در بین راه به پنج سرباز دیگر برخورد کردند . ویت به افراد جوخه ایست داد و به چهار تن از آنان دستور داد تا به صف آنها ملحق شوند و نفر پنجمی را به سربازخانه فرستاد . هنگامی که به سکوی ایستگاه راه آهن رسیدند ، قطار تازه حرکت کرده بود و میخواست از ایستگاه خارج شود .

ویلهلم ویت با لحن قاطعی فریاد زد :

-قطار رو متوقف کنید . برگردانید ، به نام قیصر این فرمان را صادر می کنم .

هرچند چنین اقدامی ممکن است در یک نظر یک فرد غیر نظامی عجیب جلوه کند ، ولی برای یک افسر ارتش در برلین ، آنهم در روزگاری که نظامیان از قدرت و اختیارات زیادی برخوردار بودند ، اقدامی کاملاً قابل درک بود .

قاطر به منزله سگ فرمانبرداری که با یک اشاره ، نزد صاحبش برمیگردد ، عقب عقب به ایستگاه بازگشت و جلوی پای سربازان توقف کرد.

ویت به سرجوخه و 9 سرباز پیاده دستور داد که سوار واگن درجه دو شوند و خودش به یک کوبه درجه یک رفت . با ابهت روی صندلی نشست و سپس به رئیس قطار گفت :

-بسیار خوب ، حالا می توانید حرکت کنید.

قطار به حرکت در آمد . همه چیز طبق برنامه پیش می رفت . مقصد این گروه کوپنیک شهر کوچکی در حومه آلمان بود . قطار ، در این شهر ایستگاه داشت و طبق برنامه معمول در آنجا توقف می کرد ، ولی ویت تصمیم گرفت در ایستگاهی که شش کیلومتر با آن شهر فاصله داشت از قطار پیاده شود و بقیه راه را پیاده طی کنند ، زیرا اگر مقداری قدم آهسته می رفتند بسیار موثر و احساسات برانگیز بود . هنگامی که از قطار پیاده شدند ، افراد با رفتن رژه در گوشه ای صف کشیدند و او ، به بررسی حرکات آنها پرداخت و زیر لبی گفت : «عالی است !»

خود نیز از مشاهده آنان دستخوش هیجان و غرور شده بود . به سرجوخه گفت :

- به راست راست ، حرکت !

در حدود دو ساعت راه پیمودند تا سرانجام به خیابان اصلی شهر رسیدند . در محوطه شهرداری ، او سربازان را متوقف ساخت و به آنها آزادباش داد . سپس خطاب به آنان گفت :

-خوب گوش هایتان راباز کنید ببینید چه دستوراتی صادر می کنم . از شما دو نفر می خواهم چند اتومبیل آماده کنید تا به وسیلۀ آن زندانیان خود را به برلین ببریم . شما چند هم به خزانه داری شهر بروید .سیم های تلفن را قطع کنید و در همانجا منتظر من بمانید . بقیه شما نیز همراه من به اتاق شهردار خواهیم رفت . وقتی کارمان تمام شد ، هریک از شما ، به هر ترتیبی که مایل بود ، می تواند به سربازخانه بازگردد.

-فهمیدید ؟

سرجوخه با خودشیرینی گفت :

-بله قربان ! همه فهمیدند

سپس برای خوش خدمتی ، و برای آنکه به جناب سروان نشان دهد که دستورات او بی درنگ انجام می شود ، به سوی افراد رو کرد و گفت :

-شما دو نفر ، اتومبیل هائی که در آنجاست تحویل بگیرید !

-شما چهار نفر به طرف خزانه داری بروید ، سریع تر !

220px-DPAG-20060902-HauptmannKoepenick.j

تمبر پستی آلمانی، سال 2006

ویت شمشیرش را از غلاف بیرون کشید و بدست گرفت ، سپس به چابکی از پله ها بالا رفت و بقیه . افراد نیز در حالیکه بدنبالش از پله ها بالا می رفتند ، به سوی اتاق شهردار به راه افتادند . مردی جلو  آمد تا مانع عبور آن ها شود و از آنها سئوال کرد که با چه کسی کار دارند ، ولی ویلهلم ویت او را کنار زد و گفت :

فضولی موقوف !

سپس با لگد محکمی در اتاق شهردار را باز کرد و وارد شد .

شهردار که پشت میز خود نشسته بود ، با وحشت سرخود را بلند کرد و فریاد زد :

-چه خبر شده ؟ چه اتفاقی افتاده ؟

ویت جلو رفت و گفت :

-به فرمان قیصر شما زندانی من هستید و فوراً باید شما را به برلین ببرم .

شهردار با لکنت زبان گفت :

ولی مگر من چه کرده ام ؟ تمنا دارم ....

ویت به مجال نداد تا بقیه صحبت خود را تمام کند و فریاد زد :

-خواهش بی خواهش ! مثل این که متوجه نشدید چه گفتم ؟ گفتم که شما بازداشت هستید .

سپس رو به سربازان کرد و گفت :

- این مرد را از اینجا ببرید . سرراه به خانه اش بروید و همسرش را هم سوار کنید . سپس آنها را به ستاد فرماندهی تحویل دهید .

فرمان او به یک چشم برهم زدن اجرا شد و همین که در اتاق تنها ماند ، به فکر انجام بقیه ماموریت افتاد . تا اینجای نقشه خود ، شهردار را دست انداخته ، ارتش را به بازی گرفته بود ، ولی هنوز قسمت آخر برنامه اش اجرا نشده بود . مجبور بود دنبال گذرنامه و شناسنامه اش بگردد . حدس می زد هردو آنها باید در همین اتاق باشند .

به سرعت شروع به جست و جو کرد . داخل همه قفسه ها سرک کشید . همه کشوها را گشت ، ولی موفق به یافتن آنها نشد . با خود اندیشید شاید شناسنامه و گذرنامه اش را در خزانه داری نگهداری می کنند . به دنبال این فکر ، به سوی خزانه داری شهر که تنها چندمتر با اتاق شهردار فاصله داشت به راه افتاد . چهار سرباز ، طبق دستور و بیرون اتاق منتظر ایستاده بودند و با مشاهده او گزارش دادند که کلیه سیم های تلفن را قطع کرده ند . 

منبع : کتاب کلاه برداران تاریخ ، ترجمه و تالیف سیروس گنجوی ، صص 70 تا 81 ، تاریخ چاپ 1367

ادامه دارد ...

ویرایش شده توسط adelkhoje امروز, 01:57 .

داکوتا...
ما را در سایت داکوتا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : کاوه محمدزادگان dakota بازدید : 267 تاريخ : دوشنبه 18 مرداد 1395 ساعت: 23:13

Besmellah_21.png
تاکتیک توپخانه سد اتش   Barrage (artillery) 
thumb_800px-German_Barrage_Fire_at_Night
سد اتش، روشی ویژه در بمباران انبوه خطوط دشمن از یک یا چند واحد توپخانه است. هویتزرها یا توپ ها  هر کدام 20-30 یارد (18-27 س م ) با فاصله از یکدیگر، در سمت عرضی،  ، در کنار خطوط طولی که می تواند از چند صد تا چندین هزار یارد طول داشته باشد، هدف را نشانه می روند. خطوط اتش معمولا 100 یاردی (90 س ) جدا از هم  هستند و اتش از خطی به خط دیگر منتقل می شود و در عین حال یک یا چندین خط را می توان توسط واحد های اتشباری  مختلف هدف قرار داد. معمولا توپخانه با سرعتی منظم، ثابت  و پیوسته  اتش می کند و معمولا از مواد منفجره قوی (high explosive) یا گلوله های ترکش زا (shrapnel) استفاده می کنند. 
اتشی که سد اتش فراهم می کند می تواند در نقش دفاعی به کار رود تا راه ها و خطوط مواصلاتی دشمن را در یک ناحیه مختل کند، یا این اتش می تواند در نقش   تهاجمی مورد استفاده قرار گرفته تا اتش تهیه ای را که اقدامات دشمن را در منطقه خنثی می کند را، هنگام پیشروی نیروهای خودی مهیا کند. سد های اتش دفاعی معمولا ثابت هستند. سد های اتش تهاجمی، جلوی نیروهایی که پیشروی می کنند ادامه می یابند و حرکت می کنند، الگوی حرکت سد اتش می تواند خزنده یا تدریجی (creeping) و یا  ثابت باشد. معمولا هدف اتش یک نقطه ثابت نیست،  بلکه نقطه ای است که در ان اهدافی شناخته شده و یا مورد انتظار وجود دارد. این نوع اتش برخلاف تجمع و تراکم اتش (concentration)  است، که معمولا سلاح ها بر روی اهداف خاصی، در منطقه ای به وصعت 150-250 متر هدف گرفته شده اند.
سد اتش توسط انگلستان در جنگ دوم بوئر به وجود امد و در جنگ جهانی اول به شهرت رسید،  استفاده چشمگیر  از این تاکتیک توسط نیروهای اعزامی بریتانیا و خصوصا از اواخر 1915 به بعد، زمانی روی داد  که بریتانیا به این مسئله پی برد که خنثی کردن تاثیرات اتش تهیه برای نیروها ، کلید  اساسی  شکستن خطوط دفاعی دشمن بودند. تا اواخر 1916 سد اتش تدریجی کاربرد  اصلی  اتش توپخانه  برای حمایت از حمله نیروهای زمینی بود، نیروی پیاده، اتشی را که به سمت خطوط دشمن  پیش می رفت را هر ان قدر که ممکن بود نزدیک به ان دنبال می کرد. کاربرد اتش توپخانه به این روش، اهمیت اتش توپخانه در بی اثر کردن یا سرکوب دشمن نسبت به نابودی ان را به نیروها فهماند. چنین نتیجه گرفته شد که اگر سد اتش متحرک که بلافاصله با حمله نیروهای زمینی همراه باشد، بسیار بسیار موثر تر از هفته ها بمباران مقدماتی مواضع دشمن بود. 
سد اتش در جنگ جهانی دوم و بعد از ان نیز مورد استفاده قرار گرفت،  اما تنها به عنوان یکی از تاکتیک های متنوع توپخانه که توسط پیشرفت های "اتش تهیه" (predicted fire)، استفاده می شد. اصطلاح barrage بسیار گسترده است، و از نظر فنی به اشتباه توسط رسانه های عمومی برای هر نوع اتش توپخانه ای مورد استفاده قرار می گیرد. 
توسعه  
اتش متحرک در طول جنگ بوئر توسعه پیدا کرد و یکی از چندین ابتکار تاکتیکی بود که زیر نظر ژنرال "ردورز بولر" ایجاد شد. این تاکتیک پاسخی  به موقعیت های دفاعی بوئر ها  بود خصوصا در ارتفاعات "توگلا" و اتش موثر سلاح های دور برد انها. (long range rifle fire)
تا جنگ  دوم بوئر هنگامی که اتش غیر مستقیم مورد استفاده قرار گرفت ، معمولا توپخانه بر روی مناطق باز و اهدافی که دیده می شدند شلیک می کرد. بزرگترین واحدی که عادت به شلیک به یک هدف داشت brigade بود و معمولا از 18 توپ تشکیل می شد. جنگ سنگر به سنگر (Trench Warfare) منجر به نیاز به اتش غیر مستقیم از طریق دیده بان ها، برنامه های اتش توپخانه منظم تر و پیچیده تر و نظریات علمی نسبت به توخانه شد. توپچی ها مجبور بودند تا محاسبات پیچیده ای را برای چیدمان توپ ها انجام دهند. توپ های هدف گرفته می شدند و اتش انها با بقیه هماهنگ می شد تا الگویی را ایجاد کند، در مورد یک توپ، الگو به صورت خطی بود. اصطلاح barrage اولین بار در انگلستان  در دستورات "نبرد نوو چپل" در سال 1915 به کار گرفته شد.
Lifting  barrage تاکتیکی بود که در ان سد اتش، متناوبا، به سمت  هدفی (در خطوط دشمن)، همچون خط دوم سنگر ها، به عقب می رفت. این تاکتیک توسط نیروهای نفوذ کننده به  منطقه بین دو جبه متخاصم یا مناطقی بین خطوط سنگرهای خودی و تیربارهایی که به سمت ان اتش می کنند، تقویت و پشتیبانی می شود، بنابراین ضروری بود تا کل منطقه پیشروی  با اتش توپخانه زیرو رو شود. 
سد اتش متحرک   
سد اتش متحرک (یا سد اتش خزنده  creeping barrage) تاکتیکی بود که کم کم افزایش می یافت، معمولا هر چند دقیقه،  به ارامی به سمت جلو حرکت می کرد و سرعت خود را با نیروهای نفوذ کننده هماهنگ می کرد. شیوه اتش  معمول بریتانیایی ها بدین صورت بود که همزمان به دو خط شلیک می کردند. در نهایت، سه الگوی هجوم سد اتش توسعه پیدا کرد. در یک سد اتش، اتش از خطی به خط دیگر منتقل می شد. در یک "سد اتش بلوکی" (block barrage)، بلوک (اتش) به سمت بلوک خط اتش بعدی که در خط اتش قبلی مورد هدف قرار  نگرفته بود را  مورد اصابت قرار می داد. در یک "سد اتش تدریجی" (rolling barrage)، نزدیک ترین اتش روی خط به نیروهای خودی به سمت اولین و دورترین  خط درگیر نشده نسبت به نیروهای خودی، حرکت می کند. 
تا اواخر 1917، تکنیک سد اتش تدریجی تکمیل شده بود و می شد ان را در روش های پیچیده (در میدان رزم) به  حرکت در اورد، با دور زدن و زیرورو کردن سد اتش به سمت عقب وبه سمت جلو در همان زمین، تا مدافعانی که بعد از گذشتن اتش از انها سرو کله شان پیدا شده بود را گیرانداخت اما هنوز این تکنیک توسط جدول زمانی کنترل می شد. بعد از جنگ جهانی اول بریتانیا  "سد اتش سریع" (quick barrage) را توسعه داد، یک الگوی اتش استاندارد شده که می شد ان را با امواج رادیویی،  بدون ترسیم و طرح ریزی برنامه اتش بر روی نقشه ، مرتب کرد و به ان نظم بخشید.  انتظار می رفت تا حدود 10 % از نیروهای خودی  با  استفاده از اتش توپخانه سبک که  برای اولین بار مورد استفاده قرار می گرفتند، کشته شده یا اسیب ببینند.   ( short-falling shells - استفاده از آتش توپخانه  سبک ( بعنوان مثال خمپاره اندازهای 60 ، 80 ، 82 ، 120 م.م ) بر روی خطوط مقدم تا پرسنل دشمن زمینگیر شده و تلفات  نیروهای خودی به حداقل ممکن کاهش یابد .  چرا که در آتشباری توپخانه در جنگ اول ، انتظار می رفت تا 50 درصد نیروهای خودی توسط آتش توپخانه  خودی کشته شوند، یعنی یک هماهنگی زمانی بین اجرای آتش و حرکت پیاده نظام) 
سد اتش ثابت و  سد اتش جعبه ای   
سد اتش ثابت (standing barrage )  ایستا و ساکن بوده  و ممکن است دفاعی باشد، تا حرکت نیروهای دشمن را کند کرده و حملات را در هم بشکند. سد اتش خزنده را می شد به کار گرفت تا قبل از حرکت برای مدتی روی یک خط توقف کند، شاید برای اطلاع به نیروهای خودی تا پشت سر ان موضع بگیرند و یا به ان برسند، یا شاید این اتش روی موضع مدافعان شناسایی شده دشمن متوفق می شد، تا ضربات بیشتری به دشمن وارد کند و روحیه وی را در هم بشکند. طرح اتش نبرد  "مسینه" (Battle of Messines) در هفتم جولای 1917، از تمامی توپ های صحرایی 18 پوندی خواسته بود تا  سد اتش تدریجی گلوله های ترکش زا را بلافاصله بعد از پیشروی شلیک کنند، در حالی که دیگر هویتزرهای 4.5 اینچی اتش معمولی را به سمت 700 یارد جلوتر از خود شلیک می کردند. 
سد اتش ثابت با موقعیت نیروهای المانی شناسایی شده در یک خط قرار می گرفت و تنظیم می شد، و زمانی که نیروها به 400 یاردی (370م) می رسیدند به خط بعدی منتقل می شد. زمانی که هر هدف توسط پیاده نظام فتح می شد، در حین اینکه نیروها مواضع خود را تثبیت می کردند،  سد اتش تدریجی 150-300 یارد جلوتر از نیروها (اتش خود  را) متوفق می کرد و تبدیل به سد اتش ثابت می شد، تا از  اهداف تازه به دست امده توسط پیاده نظام از ضد حملات  دشمن  محافظت کند. در این زمان از سرعت اتش به یک شلیک  در هر توپ در یک دقیقه  کاهش می یافت، تا قبل از اغاز شدت گرفتن اتش زمانی که اتش ( به خط بعدی) انتقال می یافت، به خدمه فرصت استراحت دهد. اتش توپخانه سنگین و فوق سنگین به نواحی خط عقب جبهه المانها شلیک می شد و بیش از 700 تیربار (machine gun) در این اتش شلیک می کردند، و از اتش غیر مستقیم بر روی سربازان خود استفاده می کردند. 
در سد اتش جعبه ای (box barrage )  سه یا چهار سد اتش یک جعبه -یا اغلب اوقات سه طرف یک جعبه را- دور یک هدف تشکیل می دادند تا هدف را جدا و منزوی کنند. سد اتش ثابت یا جعبه ای برای ماموریت های اتش دفاعی به کار گرفته می شد، که در ان زمانی که سد اتش از قبل  روی موضعی که با فرمانده نیروهای مدافع در مورد ان هماهنگ شده و  ثبت شده بود و زمانی که دشمن به موقعیت ثبتی حمله می کرد، (این اتش) در خواست می شد. سد اتش جعبه ای را می شد برای جلوگیری از تقویت یک موضع به دست دشمن قرار بود به ان حمله شود نیز به کار گرفت. در یک حمله سنگر به سنگر در مارس 1917،  اولین گردان از (Buffs) ابتدا با سد اتش خزنده حمایت شده، و بعد از ان با  سد اتش جعبه ای نیروها در سنگرهای دشمن بودند تا مانع نیروهای کمکی المانی یا ضد حمله انها شوند، این در حالی بود که  در بخش های دیگر خط نبرد اتش نمایشی ریخته می شد تا دشمن را گیج کند. 
نقاط قوت و نقاط ضعف  
خیلی زود به ارزش و اهمیت اینکه  دنبال کردن نزدیک سد اتش چقدر مهم است پی برده شد، بدون اینکه به مدافعان فرصتی داده شود تا از  شوک بمباران ها بیرون بیاییند و از سنگرهای زیر زمینی و تونل ها بیرون بیاییند، نیروهای فرانسوی چنین محاسبه کردند که اگر فاصله کمی با سد اتش داشته باشند 10% از تلفات از اتش توپخانه خود انها است. در حالت ایده عال، نیروهای مهاجم قبل از اینکه مدافعان فرصت بازبینی خود و ارامش بعد از وحشت بمباران ها را داشته باشند، از پناه گاه ها بیرون امده و موقعیت های اتش خود را بازیابی کنند،  می بایست در موقعیت نیروهای دشمن باشند. در اولین روز از نبرد somme (نبردی در جنگ جهانی اول که نیروهای فرانسوی و انگلیسی علیه نیروهای المانی در اول جولای تا 18 نوامبر 1916 در دو طرف رودخانه somme در فرانسه با یکدیگر درگیر شدند، این نبرد یکی از بزرگترین نبردهای جنگ جهانی اول بود که حدود یک میلیون نفر در ان کشته و زخمی شده و به یکی از خونین ترین نبردهای تاریخ تبدیل شد.) و بعد در تهاجم نیول (Nivelle Offensive) در (Chemin des Dames)، اتش توپخانه از پیاده نظام جلو زده و بر ان پیشی می گیرد و به مدافعان اجازه می دهد تا از پناه گاه ها و تونل های خود  خارج شده که نتایج فاجعه باری برای مهاجمین به بار اورد. با پایان جنگ جهانی اول چنین نتیجه گرفته شد که اهمیت تاثیر سد اتش در تضعیف و تخرییب روحیه و سرکوب دشمن بوده است تا تخریب فیزیکی وی، یک بمباران  کوتاه و گسترده که بلافاصاله با حمله پیاده نظام دنبال می شد، بسیار موثر تر از  هفته ها بمباران طاقت فرسایی بود که در 1916 استفاده شد. 
یک اتش خزنده می توانست عنصر غافلگیری را در خود حفظ کند، که با اتش سلاح ها با فاصله کوتاهی قبل از انکه نیروهای پیاده حرکت کنند همراه بود. این نوع اتش زمانی که موقعیت های دشمن به خوبی شناسایی نشده بود مفید بود، زیرا بر شناسایی تک تک اهداف از قبل از حمله متکی نبود. از طرف دیگر نیز اتلاف مهمات و سلاح بود زیرا ناچارا اتش بر روی زمینی فرود می امد که دشمنی در ان وجود نداشت. 
thumb_IR15_-_Trommelfeuer.jpg
اثرات اتش المانها در   "Chemin des Dames"، 31 جولای 1917
سد اتش جنگ جهانی اول با lifts های برنامه ریزی شده، امتیاز محدود کردن پیشروی پیاده نظام با برنامه های اتش  توپخانه ، و نیاز به تاکتیک های خطی و محدود کردن مانور نیروهای پیاده را داشت. بعدها تاکتیک های نفوذ ثابت کردند که موثر تر از پیشروی در خط های ثابت و مشخص هستند، و مرحله نفوذ حملات stormtrooper (1-) های المانی نمی توانست از سد اتش خزنده استفاده کنند: اما مرحله اغازین عملیات مایکل ( Operation Michael 2-) با یک سد اتش گسترده همراه بود، و با ترکیبی از گلوله های گاز سمی همراه بود. اهمیت سد اتش تا به این حد بود که تاکتیک های قدیمی پیاده نظام همچون اتکا بر اتش سلاح های خود نیروهای پیاده نظام برای حمایت از حرکات خود، گاهی اوقات فراموش می شد. 
در "بیابان غربی"  یکنواخت و بی روح  در جنگ جهانی دوم، (بیابان لیبی در صحرای ساهارا) یکی از مزایای سد اتش این بود که پیاده نظام را قادر می ساخت تا  خط خود را با سد اتش مستحکم کند، و خط پیشروی خود را مجهز کنند. تا 1943 از  سد اتش بدین منظور استفاده می شد تا قدرت اتش را پخش کند و پیاده نظام را مجبور به پیشروی  در خط های ثابت و مشخص کند. یک سد اتش خصوصا در حرکت اهسته  می توانست زمین را زیر ور و کرده و به هم زند  و مانع پیشرفت نیروهای حمله کننده شود.
کاربرد در جنگ جهانی اول  
 در طول جنگ جهانی اول سد اتش خزنده برای اولین بار در بخش کوچک از  خط نبرد لوز (battle of Loos) به تاریخ سپتامبر 1915 مورد استفاده قرار گرقت، اما پیاده نظام در پشت این اتش پیشروی نکردند. اولین روز از نبرد Somme شاهد  اولین تلاش برای سد اتش خزنده  در مقیاس وسیع بود که برای قابلیت مورد انتظار پیاده نظام  برای پیشروی نسبتا ازاد و بدون مداخله  در طول جبهه نبرد در نتیجه یک بمباران طولانی از قبل پیش بینی شده بود. برای مثال چنین برنامه ریزی شده بود تا در جلو  نیروهای XV Corps))، سد اتش  50 یارد در هر دقیقه جابه جا شود. مشکلات و گرفتاری هایی در پروتوکول های بریتانیایی ها  برای جلوگیری از قربانیان اتش خودی به وجود امد که همزمان به نیروها دستور داده شد تا تا اتش را 100 یارد دورتر از نیروهای بدون محافظ خودی قرار دهند. در بسیاری از موارد "زمین بدون صاحب" (no man’s land-3-)  باریک تر از مسافت امن (بین سنگرهای دشمن) بود و در نتیجه سد اتش از افراد محافظت نمی کرد و نیروها به سمت خطوط المانی حمله می کردند. 
thumb_8inchShellsAustralianHeavyArtiller
مردان واحد توپخانه سنگین استرالیا گلوله های 8 اینچی را با فیوزهای 106 پر می کنند
علاوه بر این، از انجا که پیاده نظام بریتانیا برای ورای  سرعت مورد انتظار پیشروی در "زمین بدون صاحب" کند و بی تحرک بود،  پیاده نظام، در تمام طول جبهه Somme، ثابت کرد که رسیدن به سرعت سد اتش غیر ممکن بود. با این وجود، با گذشت زمان این تاکتیک در نبرد Somme اصلاح و بازبینی شد و تا سپتامبر 1916 ، سد اتش خزنده مبدل  به تاکتیک استاندارد حملات پیاده نظام شده بود، و خیلی زود این تاکتیک به ارتش فرانسه اانتقال یافت و انها را قادر ساخت تا در نوامبر 1916، در نبرد وردان (Battle Of Verdun)  منطقه (Fort Vaux) را از المانها باز پس گیرند. در مراحل بعدی نبرد Somme، بریتانیایی ها یاد گرفته بودند تا دقت و اعتماد به نفس را در اتش توپخانه های خود بهبود بخشند، انها از نبردهای قبلی یادگرفته بودند تا پیاده نظام را نزدیک به سد اتش نگه دارند: نیروهای اعزامی بریتانیا (BEF) گزارش یک ناظر هوایی را منتشر کردند که از  "بهترین دیوار اتش"ی که در 50 یاردی نیروهای هنگ پنجاهم قرار داشت تعریف و تمجید می کرد، این دیوار اتش انها را قادر ساخته بود تا با کمترین  مقاومت روستایی را به تصرف خود دراورند. یکی از گزارش ها چنین می گفت:"تجربه نشان داده است که بهتر است ریسک قربانیان کمتر را از طرف توپخانه کوتاه برد خودمان قبول کنیم تا اینکه، وقتی بمباران ها با دقت دنبال نمی شود، شاهد تلفات وحشتناک نیروهایمان باشیم."  سد اتش خزنده در نبرد "تل السر (Tell ‘Asur) در 12 مارس 1918 در صحرای سینا و اردوی فلسطین به کار گرفته شد. شش ماه بعد، این تاکتیک با تاثیر ویران کننده در نبرد "مگیدو" (Battle of Meggido) مورد استفاده قرار گرفت، زمانی که نیروهای توپخانه Royal Horse سد اتش خزنده را  تا نهیات برد خود، جلوی نیروهایی که در حال پیشروی بودند اجرا می کردند، در همین حال هویتزرهای 4.5 اینچی ورای سد اتش را می کوبیدند، و  در همین حین  توپخانه سنگین مشغول ضد حمله توپخانه بود. در این زمان سد اتش میانگین سرعتی بین 50 یارد (46م)، 75 یارد (69م) و 100 یارد (91م) در دقیقه داشت.
در ابتدا سد های اتش خزنده انگلیسی تنها گلوله های ترکش زا (shrapnel) را شامل می شد اما خیلی زود ترکیب مناسبی از HE (ماده منفجره قوی) به ان افزوده شد، بعد ها در بعضی موارد گلوله های دود زا نیز افزوده شد. بناه به موقعیت و زمین، هر سد اتش خزنده در شش دقیقه، 100 یارد جابه جا شده و پیشروی می کرد، اگر چه چنین نتیجه گیری شد که  شش دقیق که کند است. تا "نبرد اراس" (Battle of Arras) در 1917، سد اتش خزنده   حجیم و پیچیده بود و همراه با پنج یا شش  خط  اتش بود که منطقه به عرض 2.00 یارد (1.800م) جلوی نیروهای پیاده نظام را در بر می گرفت.
اتش های پشتیبانی ریخته می شد که در ان دورترین و اخرین خط های  سدها (اتش) مسیر خود را وارونه می کردند و machine gun barrages معرفی شدند. سد های اتش ساختگی (False barrage)  تلاش می کردند تا دشمن را نسبت به تصمیمات و هدف های متحدان فریب داده یا اینکه موقعیت وی را اشکار کنند. سد اتش خزنده در نبرد "ویمی ریدج (battle of Vimy Ridge) تاثیر بسیار خوبی در موفقیت کانادایی ها داشت، در این نبرد افراد به طور گسترده اموزش دیده بودند تا  در( 'Vimy Glide') به سمت جلو با سرعت 100 یارد در هر سه دقیقه حرکت کنند که این سرعت انها را دقیقا پشت سد اتش قرار می داد. نبرد اغازین حمله نبرد پاچندال (Battle of Passchendaele) با سد اتش گلول های ترکش زا و مواد منفجرا قوی در مقیاس بزرگ پوشش داده شد، 3.000 توپ و هویتزر انگلیسی اتش گشودند: یک گلوله 18 پوندی برای هر 15 یارد روبه رو، و یک هویتزر سنگین برای هر 50 یارد، به علاوه توپ هایی که در قسمت فرانسوی ها مشغول بودند. زمانی که هر هدف تسخیر می شد، سد اتش 500 به  متر جلو تر از موقعیت جدید انتقال می یافت، (سد اتش در این 500 متر) جلو و عقب می رفت تا ضدحملات مورد انتظار المان ها را خنثی کند، در حالی که قسمتی از توپخانه به سمت جلو اتش گشوده تا مرحله بعدی حمله را پشتیبانی کنند. 
در جبه شرق، سرهنگ المانی "جورج بروخمالر" (Georg Bruchmüller) نوعی سد اتش خزنده دوگانه (double creeping barrage) را توسعه داد، که در ان خط اول اتش را گلول ههای سمی تشکیل می داد. ایده های وی در جبهه غربی در تهاجم بهاری 1918 مورد استفاده قرار گرفت.
با پایان جنگ جهانی اول، دوره اتش های توپخانه طولانی مدت و خسته کننده مقدماتی در مقیاس وسیع به پایان رسیده بود، حداقل در بین ملت های غربی چنین نتیجه ای گرفته شده بود، با فهم اینکه بهترین نتایج -به جای تلاش برای نابودی فیزیکی دشمن- در ازکار انداختن دشمن بود، و بمباران های کوتاه و متمرکز همچون سد اتش خزنده، در از کار انداختن دشمن موثر تر از بمباران های طولانی و گسترده بود. در سپتامبر 1918 در شکستن خطوط هیندنبرگ، بریتانیایی ها سدهای اتش خزنده کمی شلیک کردند و به جای ان از تمرکز و lift های بیشتر استفده کردند. 
حملات با تانک ها نیاز به همان سبک شتیبانی اتش توپخانه را ندارد، و در 1917 در نبرد کامبرای (Battle of Cambrai) اتش های تکی در طول پیشروی متوقف شدند. کنترل هر چه بیشتر اتش ها پیچیده، پیاده نظام را قادر می ساخت تا اتش توپخانه را برای حمایت مستقیم از خود درخواست کند یا اینکه موقعیت های شناسایی شده دشمن را هدف قرار دهد. با این وجود، سدهای اتش هنوز مورد استفاده قرار می گرفتند. در 31 اگوست 1918، حملات هنگ سی و دوم امریکا قبل از یک سد اتش متحرک (walking barrage) صورت گرفت، بعد از عبور از خط اول المانها،  سد اتش دو بار دیگر نیز در همان نقطه برگشت تا مدافعانی که از سنگرها و تونل ها به موقعیت های شلیک برگشته بودند را نابود کند یا اینکه زمانی که حمله اصلی شروع می شد انها را زیر زمین نگه دارد. 
کاربرد در جنگ جهانی دوم 
سد اتش در جنگ جهانی دوم هم مورد استفاده قرار گرفت اما به هیچ وجه برنامه توپخانه  عمده و اصلی نبود. در نبود حملات طرح ریزی شده بسیار بزرگ پیاده نظام در جنگ جهانی اول، اتش های توپخانه در مقیاس های کوچک تر به کار گرفته می شدند. به عنوان نمونه،  برای شروع دومین نبرد العلمین، طراحان ژنرال مونتکومری سد اتشی  را در نظر گرفته بودند، اما در عضای تمرکز سخت بر هدف های شناسایی شده یا مشکوک دشمن این طرح رد شد. در طول 12.000 یارد خط نبرد، 456 توپ برای یک سد اتش خزنده ناکافی می نمود ( در Neuve Chapelle برای هر چهار یارد از خط نبرد یک توپ در نظر گرفته شده بود). اما سدهای اتش خزنده و تدریجی در برخی مناطق و مرحله های بعدی نبرد العلمین مورد استفاده قرار گرفت. برای عملیات سوبرشارژ (Operation Supercharge) در یکم تا دوم  نوامبر 1942، حمله "لشکر جدید دوم نیوزیلند" قبل از یک سد اتش خزنده صورت گرفت که 192 توپ در طول خط 4.000 یاردی، بر روی سه خط، اتش می کردند. در این نبرد تقریبا یک توپ 25 پوندی برای هر 20 یارد مقابل وجود داشت به علاوه  دو هنگ متوسط که سد اتش را  انبوه تر می کردند.
با  اغاز "نبرد در تونس"، توپ های بیشتری موجود بود و تمرکز بیشتری بر روی مدافعان نسبت به صحرای غربی صورت می گرفت. برنامه اتش  توپخانه برای حمله انگلیسی ها در "وادی اکاریت" (Wadi Akarit) در اپریل 1943، شامل هشت سد اتش  (مقابل نیروها )  در سه مرحله پیشروی  لشکر های پیاده  پنجاهم و پنجاه و یکم می شد. انگلیسی ها یک سد اتش ثابت را نیز در برنامه خود گنجاندند تا  خط شروع حمله در شب را علامت گذاری کنند و پاده نظام را قادر به تشکیل خط و ردیف صحیح کنند:  یک سد اتش که در طول حمله به سمت چپ می چرخید، و یک سد اتش خزنده که با درخواست بی سیم نیروها شلیک می شد. با این وجود، به ندرت حملات بر سد اتش، برای حمایت توپخانه ای نیروها متکی بود: در "وادی اکاریت" تمرکز (اتش) از قبل برنامه ریزی شده  بر هدف های محتمل  توسط دیده بان های میدانی در موقع حمله درخواست می شد. 
thumb_The_Allied_Campaign_in_North-west_
توپ های 4.5 اینچی بریتانیایی نزدیک "تیلی سور دولز" در طول نبرد نورماندی 1944
با این وجود سد اتش در "عملیات ایتالیا" مورد استفاده قرار گرفت. (عملیات های متحدین در ایتالیا و اطراف ان از 1943 تا پایان جنگ در اروپا). در حمله به "خط هیتلر" در نبرد "مونته کاسینو" به تاریخ 23 می 1944، 810 توپ برای حمله "سپاه اول کاناداییها" گرداوری شد. 300 قبضه از این توپ ها بر روی اولین خط، که  3200 یارد گسترده بود اتش گشودند و کار خود را تنها سه دقیقه قبل از حمله پیاده نظام اغاز کردند و هر پنج دقیقه، 100 یارد سد اتش را جا به جا می کردند. با رسیدن به اولین هدف یک توقف یک ساعته صورت می گرفت، و بعد اتش به 100 یارد در هر سه دقیقه به سمت هدف های بعدی منتقل می شد، اما این زمانبندی با مقاوت سنگین مدافعان و اتش توپخانه انها مختل شده و به هم خورد.
در حمله عبور از Senio در "اخرین حمله در ایتالیا" در 1945، سد های اتش ساختگی (dummy barrages) مورد استفاده قرار گرفتند تا دشمن را گیج کنند، به این صورت که  یا انها را نسبت به خط حمله فریب داده و یا اینکه بعد از اینکه سد اتش از انها عبور می کرد (در حالی که دشمن در پناه گاه بود) و بعد از اتشباران اتظار حمله را می کشیدند، با یک سد اتش جدید و یا بمباران هوایی روبه رو می شدند. احتمالا در Monte Sole، امریکایی ها قوی ترین اتش جنگ را ایجاد کردند، 75.000 گلوله در عرض نیم ساعت شلیک شد تا حمله افریقای جنوبی ها دفع و پاکسازی شود. 
در طول نبرد نرماندی، قبل از حمله اغازین "لشکر پیاده پانزدهم اسکاتلندی" در عملیات "اپسوم (Epsom) در 26 جون 1944،  یک سد اتش خزنده که از 344 توپ شلیک می شد، بر روی مدافعان ریخته شد. 
برای اغاز عملیات وریتبل (Operation Veritable)، پیشروی به سمت رودخانه راین، اتش  1.050 توپ سبک و سنگین به کمک 850 توپی که سد اتش (pepper-pot) را ایجاد می کردند امدند: دیگر سلاح ها-خمپاره ها، مسلسل ها، سلاح های ضد تانک، سلاح های ضد هوایی و موشک ها- نیز اتش میدانی را تقویت می کردند. سد اتش واقعی نیروهای "XXX) بریتانیا در ساعا 09.20 شروع شد، و در ساعت بعد با شدت بیشتر ادامه یافت، 500 توپ خطی به عمق 500 یارد شلیک می کرند. این سد اتش شامل گلوله های دودزا نیز می شد تا به مهاجمان فرصت داده تا پشت سد صفوف خود را منظم کنند. از ساعت 10.30 سد اتش تنها شامل  گلوله های مواد منفجره قوی می شد و شروع  به حرکت به سمت جلو کرد. هر 12 دقیقه یک جابه جایی 300 یاردی صورت می گرفت، جابه جایی با گلوله های زرد رنگ به اطلاع نیروهای پیاده می رسید و سد اتش برای 2/1 ساعت در هر خط دفاعی تمرکز می کرد. در هر ساعت، در هر دو کیلومتر، 2.500 گلول ه شلیک می شد تا اینکه سد اتش در ساعت 16.30 متوقف شد. 
سد اتش در دکترین اتحاد جماهیر شوروی در جنگ جهانی دوم نیز وارد شد به صورتی که سد اتش با سلاح های انبوه، استاندارد بلامنازع  حمله نیروهای پیاده بود. توپخانه اتحاد جماهیر شوری سلاح های زیادی را در اختیار داشت. 7.000 توپ در ضد حمله نبرد استالینگراد به کار گرفته شد، و بمباران های وسیع، استاندارد ارتش تا پایان جنگ باقی ماند. در طی حملات روس ها در سالهای 1944-45، این تاکتیک به صورت گسترده در جبه شرقی-خصوصا در نبرد بلندی های "سیلو" (Battle of the Seelow Heights)- مورد استفاده قرار گرفت. 
جنگ کره و بعد از ان  
سد اتش در جنگ کره نیز مورد استفاده قرار گرفت. در نبرد  تپه پورک چاپ(  Battle of Pork Chop Hill)، نیروهای سازمان ملل-برای دفاع از پایگاه های خود-  اتش دفاعی بر روی نقاط از قبل ثبت شده را حین نبرد، با بی سیم در خواست کردند که به  (flash fire) نام گرفت، در این نبرد، سد اتش جعبه ای  به صورت شکل یک "نعل اسب" اطراف پایگاه ها فرود می امد. این تاکتیک در جنگ ویتنام نیز مورد استفاده قرار گرفت.
در جنگ فالکلند (1982)، حمله "کماندوهای دریایی چل و دوم سلطنتی" به کوه هریت، با تمکز اتش پشتیبانی توپخانه همراه بود، توپخانه 100 متر جلوتر از نیروها را می کوبیدند. در مرحله بعدی عملیات، اتش pepperpot fire مورد استفاده قرار گرفت که در ان از موشک های ضد تانک میلان نیز استفاده شد. با این وجود، هیچ کدام از این موارد سدهای اتش واقعی، با هدف گیری مناسب روی خطوط دشمن در زمانبندی مناسب و جدی نبودند. اصطلاح سد اتش (Barrage) به عنوان یک روش کنترل اتش در قراردادABCA 1965  قرار داده نشد.
thumb_363px-Artillery_Walking_barrage_il
نمونه ای از چگونگی سد اتش پیچیده که در دفاع از خسان  (khe sanh)  ویتنام،  مورد استفاده قرار گرفت
1- (نیروهای ویژه المان در جنگ جهانی اول، در سالهای بعد در جنگ این نیروها اموزش دیده تا با "تاکتیک های نفوذ" بجنگند که بخشی از روش جدید المانها برای مبارزه در سنگرهای دشمن بودند)
2-(مجموعه ای حملات المان ها در طول جبهه غربی در طول جنگ جهانی اول که در 21 مارس 1918 شروع شد)
3- زمینی که اشغال نشده و مورد منازعه است. منطقه ای بین دو سیستم  سنگر دشمن در طی جنگ جهانی اول که از ترس حمله یا ضربه، هیچ کدام از طرفین نمی خواست که به ان حمله کرده و یا ان را تصرف کند.
مترجم:   محمد رجبعلی 
شادی ارواح طیبه شهدا امام شهدا
خاصه شهدای مدافع حرم 
سلامتی مولا ، اقا و صاحب اختیارمون  
مهدی قائم (عج) 
سلامتی نائب بر حق ایشون 
امام خامنه ای 
سه صلوات محمدی عنایت کنید 

داکوتا...
ما را در سایت داکوتا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : کاوه محمدزادگان dakota بازدید : 293 تاريخ : شنبه 16 مرداد 1395 ساعت: 10:22

Besmellah_21.png

دکترین هسته ای ضربه دوم 

thediplomat_2013-12-13_21-37-59-386x328.

در دکترین جنگ هسته ای،  "قابلیت حمله دوم" به توانایی پاسخ قطعی یک کشور به یک حمله هسته ای، با حمله  تلافی جویانه هسته ای بر علیه مهاجم نامیده می شود.  داشتن چنین قابلیتی (و متقاعد کردن دشمن به وجود چنین قابلیتی) در دکترین بازدارندگی هسته ای لازم و ضروری است، از ان جا که ممکن است  طرف دیگر تلاش کند تا در یک جنگ هسته ای با یک "حمله بزرگ اولیه" (first  strike) بر علیه رقیب جنگ را به نفع خود تمام کند. 

AAEAAQAAAAAAAAZrAAAAJDRkNDkxYmMxLWNmZjkt

داشتن قابلیت های حمله- دوم با خطر حمله -اول هسته ای مقابله کرده و "عدم استفاده اولیه" از تسلیحات هسته ای را تضمین خواهد کرد. گر چه ممکن است یکی از طرفین قدرت پاسخ بازدارندگی کمتری باشد، اما معمولا قابلیت های حمله دوم متقابل و دوجانبه باعث شکل گیری دکترین دفاعی " تخریب  متقابل" (mutual assured destruction) می شود.

قابلیت های حمله دوم را می توان با تحقق بخشیدن به  فرایند های fail-deadly   تقویت کرد. این فرایند ها خط قرمزی را تعیین می کند و اگر از این خط قرمز عبور شود  عواقب عبور را  تضمین می کنند. برای نمونه، این خط قرمز می تواند عدم حمله به یک  کشور متحد باشد. اگر طرف دیگری با حمله به متحد ما از این خط قرمز عبور کند،  عواقب از پیش تعیین شده برای این عمل به اجرا در خواهد امد. این عواقب از پیش تعیین شده، همچون یک حمله دوم هسته ای تلافی جویانه، می تواند طیف گسترده ای از پاسخ ها را در بر گیرد.

Boeing_B-52D-70-BO_28SN_56-058229_is_ref

هدف حیاتی در حفظ قابلیت های حمله دوم، جلوگیری از موج اول حملات هسته ای در تخریب زرادخانه  های هسته ای یک ملت است تا اجازه حمله تلافی جویانه هسته ای را بدهد. استراتژی nuclear triad راهی برای گسترش دادن و تنوع بخشیدن به زرادخانه های هسته ای کشور ها است تا از قابلیت های حمله دوم اطمینان حاصل کنند. Nuclear triad از سه جزء  تشکیل شده است: اول بمباران های استراتژیک قدیمی، دوم موشک های بالستیک قاره پیما (ICBM)، سوم زیردریایی های با قابلیت شلیک موشک های بالستیک (SLBM). هدف از داشتن سه  گزینه مختلف در  استفاده از تسلیحات هسته ای این است تا مطمئن شویم که دشمن نمی تواند تمام زرادخانه های هسته ای شما را در حمله اول نابود کند و این سه راه ضربه دوم هسته ای را تضمین خواهد کرد و در نتیجه منجر به تضمین دکترین بازدارندگی هسته ای می شود.

8f9d9fb1f1bc0338f71efa640deef68e-525x295

زیردریایی های با قابلیت شلیک موشک های بالستیک گزینه مرسوم اما بسیار گران برای ضربه-دوم هسته ای هستند، و باید با یک روش مطمئن در تشخیص اینکه مهاجم کیست پشتیبانی شوند. استفاده از زیردریایی ها یک مشکل جدی را به دنبال دارد، زیرا در حمله تلافی جویانه یک زیردریایی، ممکن است کشور دیگری به اشتباه هدف قرار بگیرد و باعث وخیم تر شدن درگیری شود. با این وجود اجرای حمله دوم در بازداشتن از حمله اول ضروری است. کشورهای دارنده سلاح هسته ای این دکترین را هدف اولیه خود خود قرار می دهند تا رقیب خود را متقاعد کنند که حمله اول ارزش رو به رو شدن با حمله دوم را ندارد. چنین کشورهایی گزینه های متعددی  برای پرتاب کلاهک های هسته ای، گزینه های اماده ای برای سناریو های متنوع حمله هسته ای، روش های شلیک مختلفی در نقاط مختلف کشور و تاسیسات زیر زمینی شلیک که مخصوصا برای مقاوت در حملات هسته ای طراحی شده اند را دارا می باشند. برخی موشک های هسته ای  در نقاط مرزی مستقر شده اند تا مهاجمان را متقاعد کنند که حمله به این سایت ها احتمالا باعث وقوع جنگ هسته ای چند گانه خواهد شد.

Launch on waing (شلیک موشک های بالستیک هسته ای زمانی که هشداری از حمله هسته ای طرف مثابل دریافت شد و پاسخ در زمانی که هنوز موشک های طرف مقابل به مقصد نرسیده اند)  استراتژی مقابله به مثل تسلیحات هسته ای است که در طول جنگ سرد بین بلوک شرغ و بلوک غرب  مشهور شد. علاوه بر nuclear triad، ملت ها سیستم های  هشدار دهنده ای را به خدمت گرفتند که شلیک موشک های هسته ای به سمت انها را را تشخیص می داد. این سیستمها و تشخیص شلیک به انها اجازه می داد تا گزینه ها و قابلیت های  حمله دوم تلافی جویانه را قبل از اینکه حمله اول هدفی را مورد اصابت قرار دهد در دستور کار قرار گیرد. این گزینه نیز راه دیگری برای تقویت و استحکام بخشیدن  به قابلیت های حمله دوم و منصرف کردن از حمله اول هسته ای بود.

به خاطر دقت پایین نسل های اولیه موشک های بالستیک قاره پیما (و احتمالا موشک های بالستیک شلیک شده از زیردریایی ها)، حمله دوم تنها بر علیه اهداف بی دفاع، بسیار بزرگ و غیر نظامی مهم همچون شهر ها صورت می گرفت. نسل های بعدی موشک های بالستیک با دقت بهتر امکان حمله به اهداف نظامی مهم و تاسیسات نظامی تقویت شده را فراهم کرد.

Permiter-PTS

Permiter-PTS یا "دست مرده"، دکترین بازدارندگی هسته ای شوروی بود که طی ان اگر سرفرماندهی نیروها و یا سیستم کنترل موشک ها در یک حمله غافلگیرانه از بین می رفت، به صورت خودکار موشک ها را در یک حمله تلافی جویانه شلیک می کرد.

تاریخ  شکل گیری Permiter-PTS به 1974 بر می گردد، این دکترین  پاسخی به ترس شوروی از حملات ویران کننده هسته ای موشک های بالستیک شلیک شده از زیردریایی های امریکا بود. این دکترین در ژانویه 1985  با استقرار  سیلوهای پرتاب موشک های SS-17 در "یدروو" و کوستروما عملیاتی شد، هر کدام از سیلوها به ترتیب 100 و 150 مایل از طرف شمال غرب از مسکو فاصله داشتند. در صورت نابودی  لایه های چند گانه ارتباطی در حمله اولیه،  این سیستم با لایه های چند گانه اضافی ساخته شده بود. اجازه شلیک با رادیو VHD، با فرستنده هایی که در اعماق زمین دفن شده بود، به انها ارسال می شد. توسعه این سات در طول سالهای بعد با جایگزینی موشک های قاره پیمای SS-27 در دسامبر 1990 و تقویت های بیشتر در 1996 ادامه پیدا کرد. فرماندهی روسیه نگران بود که ممکن است  سیستم باعث شلیک تصادفی موشک ها شود، بنابراین اقدامات حفاظتی متعددی را در طراحی ان  لحاظ کرده بود:

* اولا هر دو مرکز فرماندهی vyuga به سرفرماندهی مرکزی روسیه و سیستم ارتباطی مطمئن Kazbek  متصل بودند. قطع ارتباطی هر دو سیستم به معنی این بود که پست فرماندهی ملی نابود شده و رهبری سیاسی کشور نیز کشته شده بود.

* دوم، رئیس ستاد کل می بایست سطح تهدید را به بالاترین درجه می رساند بنا براین اجازه  شلیک قبل از قطع ارتباط دریافت شده بود. اگر این اجازه دریافت نمی شد، به اپراتورهای موشک های سیلو بستگی داشت تا شلیک اتوماتیک را لغو کنند.

سوم، اطلاعات جمع اوری شده ورودی از حسگرهای متنوعی به داخل سرور مرکزی داده می شد. این ورودی ها شامل حسگرهای زمینی و فروسرخ می شد که بدین منظور طراحی شده بودند تا انفجارات اولیه نزدیک ایستگاه های رادار، پست های فرماندهی، سیلوها و اطلاعات ماهواره Oko را از هشدارهای اولیه را شناسایی کنند.  Permiter-PTS  بدین منظور طراحی نشده بود تا هنگام حمله های کوچک از طرف متحدان امریکا و قدرت های هسته ای اسیا عمل کند، و قدرت روسها را برای ایجاد "جنگ همه جانبه اصلی" (در مقابل رقیب اصلی-امریکا) از دست انها خارج سازد. علاوه بر این، برنامه و طراحی هایی نیز برای احتمال  بلایایی طبیعی همچون زلزله و...... با استناد به اطلاعات ایستگاه های زلزله نگاری در نظر گرفته شده بود.

برخلاف قابلیت های شلیک اتوماتیک، کنترل فرماندهی هسته ای روسیه می توانست دستور نابودی موشک ها را در حین پرواز به خود موشک ها ، در مواقع پرتاب تصادفی،  ارسال کند. گزارش های مبسوطی وجود دارد که  زیردریایی های حامل موشک های بالستیک روسیه، به خاطر مشکلات ارتباطی که می توانست رخ دهد، هرگز جزء برنامه Permiter-PTS قرار نگرفتند.

منبع   https://en.wikipedia...i/Second_strike

مترجم  : محمد رجبعلی 

شادی ارواح طیبه شهدا، امام شهدا، خصوصا شهدای مدافع حرم

و به ویژه 

سلامتی نایب بر حق امام زمان 

امام خامنه ای 

سه صلوات محمدی عنایت کنید 


داکوتا...
ما را در سایت داکوتا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : کاوه محمدزادگان dakota بازدید : 315 تاريخ : جمعه 8 مرداد 1395 ساعت: 17:45

                                                                                        thumb_7290930706207414621.jpg

1025300957.jpg

به گزارش خبرگزاری فارس به نقل از دفتر ویژه رئیس ستادکل نیروهای مسلح، براساس ابلاغ سردار سرلشکر محمد باقری، هفت تیم نظامی نیروهای مسلح کشورمان در قالب تیم‌های تیراندازی، تانک بیاتلون، حمله سوواروف، کوهستان، دسته هوابرد، تهاجم دریابرد، غواصی با حضور 204 نفر از نظامیان خبره از نیروهای ارتش جمهوری اسلامی ایران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران و بسیج مستضعفین به دوره مسابقات بین المللی روسیه طی یک پرواز اعزام شدند.

این مسابقات با حضور 17 کشور قدرتمند جهان برای دومین بار در کشورهای روسیه و قزاقستان در 7 رشته برگزار می‌‌شود.

اعضای تیم‌های نظامی جمهوری اسلامی از شش ماه گذشته نسبت به آمادگی‌های جسمانی و... خود اقدام و از 10 روز گذشته در اردوی شبانه روزی در دانشگاه امام حسین(ع) سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به‌منظور کسب آمادگی لازم حضور داشتند.

این مسابقات از 11 مرداد در چند شهر کشور روسیه و کشور قزاقستان برگزار و تا 24 مرداد ادامه خواهد داشت.

به گزارش فارس، مسابقات «بیاتلون تانک‌ها» از ورزش چندگانه بیاتلون برگرفته شده و تانک‌ها جای انسان‌ها در این مسابقات را گرفته‌اند.

«بیاتلون تانکی» صرفا یک مسابقه نیست بلکه بخشی از آمادگی جنگی یگان‌هاست و اعضای شرکت کننده باید مهارت‌های حرفه‌ای خود را نشان دهند.

مهمترین اصل در این مسابقات، مهارت راندن تانک و توانایی زدن هدف در کوتاه ترین زمان و با حداکثر دقت است.

در یک دوره از این مسابقات که مبدع آن روس‌ها هستند، تانک‌ها می‌بایست با حداکثر سرعت، مسیری به طول 18300 متر را در سه دور طی کنند. در این مسیر آنها باید به آب بزنند، از موانع و پل و دیوار رد شوند. در بخش سرعت و سبقت می توانند با حداکثر سرعت حرکت کنند. در اولین دور اکیپ از توپ تانک به اهدافی که در فاصله 1800، 1700 و 1500 متری قرار دارند شلیک می‌کند. در دور بعدی اهداف در فاصله 700-600 متری باید با مسلسل زده شوند. و در دور سوم اعضای اکیپ باید سلاح‌های ضد تانک را با کمک مسلسل ضد هوایی در فاصله 1200 متری نابود کنند.

در ادامه تصاویر جمعی از نظامیان اعزامی از ایرانمان.

_MG_2821-55028129.jpg

_MG_2888-550.jpg

_MG_2845-550.jpg

تصاویر زرهی

Russian_tank_biathlon_2014_competition_R

gettyimages-176680468.jpg

وب سایت بازی ها که توسط دوستم bds110 معرفی شد icon_arrowdicon_arrowdicon_arrowd

http://eng.armygames2016.mil.ru/

ویرایش شده توسط rozbeh دیروز, 11:17 .

داکوتا...
ما را در سایت داکوتا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : کاوه محمدزادگان dakota بازدید : 266 تاريخ : چهارشنبه 6 مرداد 1395 ساعت: 2:07

بسم ا... الرحمن الرحیم

مقدمه :

در روزگاری که چندان هم از ما دور نیست، تنها راهنمای مسافران در دل بیابان ها، کوه ها و دریا ها آسمان بود. قافله های مسافرتی با نگریستن به غروب و طلوع خورشید و نیز با بررسی حرکت ستاره ها در آسمان شب جهت حرکت خود را پیدا می کردند.

در طی سالهای بعد  اگرچه ادوات مختلفی از جمله انواع قطب نماها، اسطرلاب ها، ارتفاع‌سنج و زاویه‌یاب به جهت یابی های مسافران کمک فراوانی می کرد اما باز پیچیدگی کار به گونه ای بود که انجام آن کار هر کسی نبود! در آن دوران کمتر کسی می توانست حتی با کمک این ابزارها به سنجش طول و عرض جغرافیایی منطقه بپردازد و هراس از گم شدن به ویژه در آب و هوای نابسامان یک ترس همیشگی بود.

جهت یابی بدون ابزار:

جهت یابی به کمک ستاره قطبی:
در بالاى قطب شمال (در فضا) ستاره ثابتى قرار دارد به نام به نام ستاره قطبى. منظور از ثابت این است که این ستاره بر روی محور کره آسمان قرار دارد و به همین دلیل از دید ناظر زمینی (که دقیقا ما هستیم!) تقریباً در آسمان چرخشی ندارد. این ستاره از دیرباز راهنمای بسیاری دریانوردان و مسافران بوده است. هنگامی که رو به ستاره قطبی بایستید در واقع رو به شمال کره زمین قرار گرفته اید.
اما چگونه می توان این ستاره را از میان میلیون ها نقطه نورانی آسمان شب تشخیص داد؟ ستاره قطبی از مجموعه ستارگان صورت فلکی دب اصغر است. براى پیدا کردن این ستاره می توان از صورت فلکی های دب اکبر و ذات الکرسى استفاده نمود. ستارگان دب اکبر هفت عدد می باشند که به شکل ملاقه قرار گرفته‌اند. اگر دو ستاره آخر یعنى لبه ملاقه را در نظر بگیریم و بوسیله یک خط فرضى آنها را به هم وصل نموده و پنج برابر امتداد دهیم این خط به ستاره قطبى می رسد.
1gps.jpg
به وسیله مجموعه ستارگان ذات الکرسى نیز می توان ستاره قطبى را پیدا کرد. این ستارگان به شکل W بوده که راس زاویه وسطى آن بسمت ستاره قطبى می باشد. این دو گروه ستارگان (دب اکبر و ذات الکرسى) نسبت به ستاره قطبى تقریباً مقابل یکدیگرند و اگر احتمالاً یکى از آنها معلوم نبود، دیگرى حتماً دیده می شود. و به این ترتیب در شب با یافتن ستاره قطبی جهت شمال برای شما مشخص می شود.
جهت یابی به کمک ماه:
برای جهت یابی توسط ماه ابتدا باید بدانیم که در نیمه ی اول ماه هستیم یا نیمه ی دوم ؛ روش تشخیص آن نیز به قرار زیر می باشد:
دو سر هلال ماه را با یک خط فرضی به هم متصل می کنیم و آن خط آنقدر ادامه می دهیم تا به زمین برسد اگر شکل بدست آمده از این کار p انگلیسی بود در نیمه ی اول ماه هستیم و اگر شکل بدست آمده q انگلیسی بود در نیمه ی دوم ماه قرار داریم. حال اگر در نیمه ی اول بودیم طرف کوژ (برآمده) هلال جهت مغرب را نشان می دهد و اگر در نیمه ی دوم ماه بودیم طرف مقعر ( تو رفتگی ) هلال مغرب را نشان می دهد.
2gps.jpg
روش دیگر برای جهت یابی با ماه استفاده از سایه است. در یک شب مهتابی چوبی را داخل زمین فرو کنید. با سنگ نوک سایه را علامت بگذارید. ده دقیقه بعد با سنگی دیگر نوک سایه جدید را علامت بگذارید و سپس این دو نقطه را به هم وصل کنید این خط مسیر شرق- غرب را نشان به شما نشان می دهد.
همچنین ماه می تواند جهت جنوب را نیز به ما نشان دهد. خطی را بین دو تیزی هلال ماه رسم کرده و آن را تا زمین امتداد دهید. انتها یا امتداد این خط نقطه جنوب را در موقعیت شما نشان می دهد.
جهت یابی به کمک خورشید :
همانطور که همگی می دانیم محل طلوع خورشید مشرق و محل غروب آن مغرب است . برای جهت یابی کافی است که بتوانیم یکی از جهات اصلی را پیدا کنیم آنگاه می توانیم با استفاده از رابطه ی معروف زیر سایر جهات را بیابیم : اگر دست راست به طرف مشرق باشد، آنگاه دست چپ مغرب را نشان می دهد دراین حالت روبرو شمال و پشت سر جنوب خواهد بود.
تا این جای کار همه چیز خوب است اما نکته این است که این مطلب فقط در اوایل بهار و پائیز صحیح است، یعنی‌در زمان های دیگر، محل طلوع و غروب خورشید نسبت به مشرق و مغرب مقداری انحراف دارد که البته قابل تصحیح است. به عنوان مثال در اول تابستان و زمستان، محل طلوع و غروب خورشید '' حداقل '' حدود 23.5 ( بیست و سه و نیم ) درجه با محل دقیق شرق و غرب فاصله دارد که این خطا به هیچ وجه قابل چشم پوشی‌نیست.
منابع : 1  2  

داکوتا...
ما را در سایت داکوتا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : کاوه محمدزادگان dakota بازدید : 297 تاريخ : دوشنبه 28 تير 1395 ساعت: 18:17

بنام خداوند بخشنده مهربان

همونطور که دوستان و یاران عزیز مطلع هستند، پیش از این و به اتفاق هم، مرور تجهیزات و تسلیحات " نیروی هوائی عراق " ، " نیروی دریائی پاکستان " ، " نیروی هوائی اسرائیل " ، " نیروی زمینی عربستان " و " نیروی دریائی آذربایجان " را آغاز کردیم.

با توجه به عنایت و استقبال دوستان از اون پنج تاپیک تصمیم گرفتم تا این بار و در قالب این تاپیک به اتفاق دوستان نگاهی گذرا بیاندازیم  به ساختار، تجهیزات و سلاح های مورد استفاده در " نیروی زمینی آلمان نازی "

normal_A_column_of_German_forces_in_Pari

مقدمه :

شاید به جرأت بتوان ورماخت (نیروی زمینی آلمان نازی) را یکی از ده ارتش برتر و تأثیر گذار در تاریخ جنگ ها دانست.

ده ارتشی که هر یک در عصر خود نقش بسیار مهمی در تعریف مفاهیم جنگی جدید داشته و پیشرو در عصر خود پیشرو و فراتر از زمانه خود بودند.

wehrmacht_Army.jpg

به همین دلیل پس از مشورت با دوستان، تصمیم گرفتم تا توان رزمی ورماخت را به دوستان عزیز معرفی کنیم. شاید که این شناخت در ترسیم بهتر صحنه نبردهای پس از آن (قرن بیستم و هزاره جدید) راهگشا باشد.

آشنائی مختصری با نیروی زمینی آلمان نازی:

normal_Bundesarchiv_Bild_183-J31305.jpg

normal_The-Wehrmacht.jpg

یقینا باید یکی از مهمترین ابزارهای دست هیتلر برای تحقق دوران هزار ساله حکومت رایش ( رایش سوم ) را نیروی زمینی جدید این کشور (یا همان ورماخت) دانست.

گذر از ارتش محدود جمهوری وایمار یعنی رایش وِر (Richwehr) که به موجب پیمان تحمیلی ورسای نمی توانست از 100 هزار نفر بیشتر شود ، به ارتشی که در حد فاصل سالهای 1935 الی 1945 به 2 میلیون و 200 هزار نفر (2.200.000 نفر) رسید ، موضوع بررسی این تاپیک است.

( مجموع افرادی که در ورماخت خدمت نمودند بنا به اذعان ویکی پدیا مجموعا 20 میلیون و 700 هزار نفر بودند)

مشهورترین های ورماخت:

normal_Erwin_Rommel.jpg

Heinz_Guderian.jpg

نیروی زمینی آلمان نازی در طی این دوران نام های درخشانی را به تاریخ دانش نظامی معرفی نمود که از آن جمله می توان به اروین رومل ، هاینتز گودریان ، کارل دونیتز ، اریش رایدر ، هرمن گورینگ ، گِرد فون راندِشتِت و ... اشاره کرد که سعی خواهیم نمود به معرفی یکایک این نامداران ( ولو در حد چند جمله) بپردازیم.

normal_Bundesarchiv_Bild_183-H122622C_Nu

علاوه بر این ها نمی توان به ورماخت پرداخت و از تاکتیک های محیر العقول ، خرد کننده و پیشروئی نظیر " استراتژی حملات برق آسا " نامی نَبُرد.

در کنار این ها نبرد های موفقیت آمیز و نبردهای شکست خورده ورماخت ( نبرد فرانسه ، نبرد کورسک ، نیرد شمال آفریقا ، نبرد استالینگراد ، نبرد نورماندی و ... ) هم موضوع دیگری است که توسط بنده یا سایر دوستان ، در این تاپیک مورد مداقه و بررسی قرار خواهد گرفت.

توضیحات بیشتر و کامل تر رو به تدریج و توی تاپیک خدمت دوستان عرض میکنم.

و بعنوان حسن ختام این پست و آغاز به کار تاپیک ، تصاویر بخشی از تسلیحات مورد استفاده ارتش آلمان نازی :

normal_Luger_P08.jpeg

normal_Browning_Hi-Power.jpeg

normal_Gewehr_43.jpg

normal_MP_40.jpg

normal_StG_44.jpg

normal_Fliegerfaust.jpg

normal_2_cm_Flakvierling_38.jpg

normal_17_cm_Kanone_18.jpg

normal_Krupp_K5.jpg

normal_Wespe.jpg

normal_Panzerwerfer.png

normal_Elefant_tank.jpg

normal_Tiger_I_28Panzer_VI29.jpg

normal_Maultier.jpg

در ادامه سلاح های این ارتش بطور کاملتری به دوستان عزیز معرفی میشوند.

ادامه دارد ...

------------

پ.ن 1 : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند.

پ.ن 2 : در بخش بعدی به معرفی تعدادی از سلاح های سبک مورد استفاده در ارتش آلمان نازی میپردازیم.

------------------------------

ترجمه و گردآوری : مهران 55

مالکیت معنوی : بازنشر مطالب این تاپیک فقط با ذکر Military.ir به عنوان منبع مجاز است.

منابع : ویکیپدیا ، میلیتاری و ... که به تدریج و در انتهای هر پست معرفی می شوند.


داکوتا...
ما را در سایت داکوتا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : کاوه محمدزادگان dakota بازدید : 820 تاريخ : شنبه 19 تير 1395 ساعت: 7:08

Besmellah_34.png

00~3.jpg

مقدمه :

به اعتقاد ستاره رزم زرهی ، ژنرال هاینز گودریان ، " رسیدن به جبهه ، نیمی از پیروزی است " و حقیقتاً این جمله در سراسر نبردهای دوران معاصر ، از نبرد وردن در نخستین جنگ جهانی تا کورسک در جبهه شرقی ، نرماندی در شمال غربی اروپا ، نبرد کورال سی  ، عملیات سقوط ( طرح تهاجم به سرزمین اصلی ژاپن در جنگ دوم که هرگز اجرا نشد ) ، عملیات پیاده شدن در  اینچون ( جنگ کره ) ، جنگ 1991 خلیج پارس ، مصداق پیدا کرده و بدون شک در آینده نیز اثبات خواهد شد .

این مقدمه بسیار کوتاه و شاید با ارتباط اندک به متن اصلی ، یک مساله را به فرماندهان محترم نیروی های مسلح ( ارتش جمهوری اسلامی ایران و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ) که مخاطب اصلی این سطور هستند ، به شکل جدی یاد آوری می کند که " قدرت هوایی " جزء جدایی ناپذیر صحنه عملیات رزمی در قرن بیست و یکم بوده و خواهد بود .

طبیعتاً همه این عزیزان ، نقش  بی بدیل ناوگان ترابری تاکتیکی C-130  نیروی هوایی را در سالهای دفاع مقدس در پشتیبانی از جبهه های حق علیه باطل به یاد دارند . در نتیجه ، از فرماندهان محترم انتظار بسیار جدی وجود دارد که با اتکاء به این تجربیات ارزشمند که حاصل 2920 روز عملیات رزمی و خون 300000 شهید است ، مسئولیت خود را در بروز نگاه داشتن این دارایی های ارزشمند با جدیت بیشتری ایفا نمایند .

انشاا....

اسب بارکش نیروی هوایی :

82130588804201282959.jpg

به شکل مشخصی ، ناوگان هرکولس های نیروی هوایی ارتش ج.ا.ایران ، یک امتیاز مثبت برای واحدهای نیروی زمینی ، بویژه یگانهای هوابرد محسوب می گردد .براساس اطلاعات موجود ، هرکولس های پایگاه هوایی شیراز عمدتاً برای رفع نیازمندی های دو گردان هوابرد سیصد و یکم و سیصد و دوم نیروی زمینی که بعدها در هم ادغام شده و در سال 1976 با عنوان جدید تیپ 55 نیروهای ویژه  تجدید سازمان یافتند ، به این پایگاه اختصاص پیدا کردند ، در حالی که تیپ 23 نیروهای ویژه ، کار خود را از ابتدا با این پرنده ها و از مبداء پایگاه تهران ، آغاز نمود .

13~8.jpg

کاپیتان جواد حسینی ، 1962 ، ورود نخستین C-130B به ناوگان نیروی هوایی 

در این زمان ، پس از آنکه سردار محمد داوودخان ، نخست وزیر اسبق افغانستان ، پسرعموی خود ، محمد ظاهر شاه را دریک کودتای بدون خونریزی به سال 1973 سرنگون نمود ، خود را رییس جمهور افغانستان اعلام کرد ، پهلوی دوم  در مورد وقوع این کودتاها در کشورهایی نظیر عربستان و کویت ، بشدت دچار نگرانی شد ، بنابراین ، نیروی زمینی ارتش بسرعت دست به تشکیل واحدهای ویژه هوابرد به منظور استقرار در پایتخت زد تا در صورت کودتا در این دوکشور ، این واحدها بسرعت به منطقه اعزام گردند .

 به این ترتیب ، این واحدها تشکیل و مسلح شدند . با آغاز دهه 70 میلادی ، واحدهای هوابرد ارتش ایران ، در یک اقدام  غیرقابل پیش بینی ، وارد عملیات ضد شورش در ظفار عمان ، مابین سالهای 1972 تا1978 گردید و تا قبل از وقوع انقلاب اسلامی ایران در بهمن 1357 ، برای اجرای عملیات رزمی در آسیا ، خاورمیانه و شمال آفریقا ، همواره در حال آماده باش رزمی قرار داشت . 

hrkhwls_sy_130_nyrwy_hwyy2C_frwdgh_mwnyk

فرودگاه مونیخ ، 1354 شمسی 

فلسفه تشکیل این واحد نظامی و نگاه داشتن آن در حالت آماده باش دائمی ، با کودتای 1977 پاکستان که در جریان آن ، رییس جمهور وقت این کشور ( ذوالفقار علی بوتو) توسط رییس ستاد ارتش پاکستان ( ژنرال ضیاء الحق) از کار برکنار گردید ، به اثبات رسید . در جریان این کودتا ، بوتو بازداشت شد ، اما سرویس اطلاعاتی وقت ایران به پهلوی دوم هشدار داد که  برنامه  اعدام بوتو ، در دستور کار قرار دارد ، در نتیجه ، وی به واحدهای ویژه تیپ 23 هوابرد فرمان داد تا مقدمات نجات بوتو را فراهم آورند . با این دستور ، واحدهای هوابرد ویژه ارتش ایران ، با استفاده از یک فرودگاه دورافتاده در نزدیکی دریاچه نمک  ( فرودگاه کوشک نصرت ) برنامه نجات بوتو را تمرین نموده تا فرمان اجرای عملیات صادر گردد . اما وقوع انقلاب اسلامی در بهمن 1357 ، موجب توقف تمام برنامه ریزی ها شد و بوتو نیز در سال 1979 اعدام گردید .

پس از پیروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن 1357 ، دو یگان نخبه نیروی زمینی ( تیپ های 55 و 23 هوابرد ) بدلیل شرکت معدود عناصر خائن  در کودتای ژوئیه 1980 " کودتای  نقاب" دستخوش تغییرات وسیعی شد که موجبات تضعیف آن را فراهم نمود .

اما با شروع جنگ تحمیلی و حمله ناجوانمردانه  ارتش بعث عراق ، پرسنل متعهد ،  حرفه ای و وطن دوست این دو یگان نخبه ، با استفاده از حمّیت دینی و ملی ، دست به بازسازی سازمان رزم این یگانها زده تا از تجربه آنها در جنگ با متجاوزان بعثی استفاده گردد ، تاجایی که بخشی از سازمان رزم تیپ 55 هوابرد ، برای مبارزه با اشغالگران قدس ، به سوریه و لبنان اعزام شدند ، اما پس از مدت کوتاهی به این واحد دستور بازگشت داده شد تا روی جنگ با عراق متمرکز شوند .

پس از پایان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران ، لشکر 23 هوابرد ( قبلاً تیپ 23 هوابرد ) در قالب تیپ 65 هوا-دریا (نوهد ) مجدداً سازماندهی شد و بسرعت برعلیه عناصر تروریستی مستقر در غرب کشور ( پژاک ) ، طالبان ( درشرق) و تجزیه طلبان جنوب شرق وارد عمل گردید که در این میان پشتیبانی همه جانبه اسکادران های ترابری تاکتیکی یازدهم ، دوازدهم و هفتاد و دوم  ، را در پشت خود حس می نمود .

1~101.jpg

هرکولس های نیروی هوایی ارتش ، ستون فقرات پشتیبانی رزمی در دفاع مقدس بشمار می آمدند 

این دو یگان نخبه نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران ( تیپ 23 و 55 هوابرد ) سالانه تمرینات متعددی را برای حفظ آمادگی خود بویژه برای مقابله با حوادث تروریستی نظیر گروگانگیری ، اجرا می نمایند . براساس روند آموزشی ، پرسنل نظامی ، با هرکولس های ترابری  از مبداء تهران ،به منطقه  آموزشی منتقل می شوند ، در حالی که عناصر دشمن فرضی با استفاده از بالگردهای ترابری ، به محل درگیری منتقل و به انتظار آنها می نشینند . بعنوان مثال ، در یک تمرین نظامی ، در حالی که یکفروند C-130H ( رجیستر 4893-5) جمعی اسکادران 12 ترابری تاکتیکی ، پرسنل تیپ 65 نوهد را به  یک جاده کویری دورافتاده ، منتقل می نماید ، بالگردهای هوانیروز نیروی زمینی ( دوفروند بالگرد بل 214 به رجیستر 4898-6 و 4898-6  ) قبل از آن ، با انتقال یکسری خودرو و مسدود کردن جاده ، نقش واحدهای دشمن را بر عهده گرفته بودند . پس از پایان تمرین نیز ، همه واحدها به پایگاه هوایی " جاسک" منتقل شدند .

هرکول های پشتیبانی پارسی

11~12.jpg

نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران ، یکی از بزرگترین کاربران پرنده های ترابری تاکتیکی  سی-130 هرکولس در  جنوب غربی قاره پهناور آسیا بشمار می رود و به همین سبب ، همواره نیمی از ناوگان 35 فروندی موجود این نیرو که در سه اسکادران حمل و نقل تاکتیکی ( TTS) و دو پایگاه اصلی و مستقل توزیع شده است ، در حال آماده باش کامل برای اجرای ماموریتهای محوله است .

ماموریت این پرنده های ترابری ، عمدتاً شامل حمل و نقل تاکتیکی برای واحدهای مختلف نیروهای مسلح ، انتقال پرسنل و تجهیزات نظامی ، بارریزی هوایی ، اجرای ماموریتهای امداد هوایی ، تخلیه پزشکی ، پشتیبانی از ماموریتهای  حوادث غیر مترقبه است . علاوه براین وظایف متعارف ، ناوگان هرکولسهای نیروی هوایی ، اجرای ماموریتهای کمتر شناخته شده اطلاعات سیگنالی بر فراز ایران ، عراق و سوریه بر علیه تروریسم را بر عهده دارد .

با توجه به ماموریتهای سنگین محوله به این ناوگان که در طول جنگ ایران و عراق ، دچار فرسایش بسیاری شد ، در فوریه 2008 ، فرماندهی وقت نیروی هوایی ارتش ، قراردادی را با شرکت صنایع هوایی ایران (IACI) برای بروزرسانی و ارتقاء هرکولس های موجود در سازمان رزم نیرو را تحت عنوان پروژه ستاری ، منعقد نمود .

اگر چه اطلاعات کمی در این زمینه منتشر شده ، با این حال شواهد و قرائن نشان می دهد که این پروژه شامل نصب و راه اندازی رادیوهای HF و U/VHF که تحت امتیاز صنایع الکترونیک ایران تولید می شد ، بعلاوه یک نمایشگر چند کاره (MFD) با قابلیت استفاده از نقشه های متحرک و همچنین یک رادار ارتفاع سنج با منشاء روسی ، می گردید . با گذشت دو سال از شروع پروژه ، یعنی در 26 سپتامبر 2010 ،نخستین فروند از پرنده ارتقاء یافته ، ( یکفروند C-130E به رجیستر 8514-5)  جمعی اسکادران 11 ترابری تاکتیکی ، در مراسمی با حضور فرمانده وقت نیروی هوایی و وزیر دفاع به پرواز در آمد .

10~11.jpg

بنابر اعتقاد برخی منابع ، رادیوی جدید ، عمدتاً بعنوان تجهیزات اضافی و درپی درخواست خلبانان نصب شد ، در حالی که نمایشگرهای چندکاره (MFD) عمدتاً برای نمایش داده های پیشرانه  و به شکل  موقت در بخش بالایی  پنل اصلی قرار گرفت . بطور مشخص ، بدلیل تنگناهای موجود ، صنایع هوایی ایران ، برای حل یکسری گلوگاه های حساس ، قرار دادی را بایک شرکت اندونزیایی منعقد نمود تا مشکلات اتصال و ارتباط میان نمایشگرهای چند کاره را با پیشرانه برطرف نماید .  دومین MFD  نیز که برای تسهیل وظایف ناوبر این پرنده نصب گردید ، قابلیتهای جدیدی از جمله یک نقشه متحرک با توانایی استفاده از GPS را برروی یک صفحه نمایشگر رنگی که همزمان توانایی نمایش داده های رادار دیجیتال هواشناسی را داشت ، برای خدمه فراهم می آورد .

در ادامه برنامه ، دومین پرنده ( یکفروند C-130E به رجیستر 8544-5)  جمعی اسکادران 11 تاکتیکی ، در 13 سپتامبر 2008 وارد مجموعه IACI گردید و بعنوان دومین هواپیما برای اجرای ارتقاءهای پیش گفته در قالب پروزه ستاری انتخاب گردید و با انجام مراحل پیش گفته شده ، نخستین پرواز موفقیت آمیز آن در 13 سپتامبر 2011  توسط خلبانان آزمایشگر ، صورت گرفت .

با روندی که بیان شد ، شرکت صنایع هوایی ایران ، در یک قالب منظم ، هر دوسال ، حداقل یکفروند از هرکولس های نیروی هوایی را بروز رسانی و در اختیار کاربرانش قرار می دهد . علاوه برآن ، مراکز تعمیر و نگهداری صحرایی ناوگان C-130 E نیروی هوایی که در دو پایگاه یکم و هفتم تاکتیکی این نیرو مستقر هستند ، هر سال ، حداقل دو هواپیما را اورهال نموده و چک لیستهای  را براساس سختگیرانه ترین استانداردها اجرا می نمایند .

5~42.jpg

نمای کابین هرکولس به رجیستر 8517-5

این جریان با پایان یافتن ارتقاء سومین هرکولس نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران ( یکفروند C-130E به رجیستر 8517-5 جمعی اسکادران ترابری تاکتیکی یازدهم ، در سپتامبر 2012 ادامه پیدا نمود و چهارمین فروند ( یکفروند C-130E به رجیستر 8541-5) جمعی اسکادران دوازدهم تاکتیکی ، نیز در دسامبر 2013 به شرکت  طرف قرار داد تحویل گردید . علاوه برآن با آغاز نوامبر 2014 ، ارتقاء یکفروند دیگر از این پرنده های کهنسال ، ( C-130E به رجیستر 8552-5) پایان یافت و به اسکادران دوازدهم تحویل شد و سرانجام ، 8 سال پس از آغاز  این بروزرسانی ها ، در مارس 2015 ، یکفروند C-130E به رجیستر 8513-5  جمعی اسکادران هفتادو دوم ترابری تاکتیکی به شرکت صنایع هوایی ایران تحویل شد تا براساس قرار دادهای امضاء شده ، کار ارتقاء صورت گیرد .

با شدت یافتن آتش جنگ در سوریه و بروز نشانه های جدید از حضور نامحسوس و غیررسمی عناصری از واحدهای مسلح ایرانی برای مقابله با تروریسم افراطی در این کشور جنگ زده ، صنایع هوایی ایران ، کار بروزرسانی و ارتقاء هرکولس های نیروی هوایی را با توجه به نقش راهبردی آنها در این نبرد ، شتاب بیشتری داد ، بطوریکه  ، به شکل همزمان ، دوفروند هرکولس ( یکفروند C-130E به رجیستر 8507-5 جمعی اسکادران یازدهم  و یکفروند C-130H به رجیستر 8538-5   جمعی اسکادران 12 ترابری تاکتیکی) بسرعت در اکتبر 2015 و آوریل 2016 ارتقاء و تحویل داده شد .

4~49.jpg

یکی از خلبانان هرکولس مستقر در پایگاه یکم  در خصوص چگونگی پرواز هرکولس ارتقاء یافته ( 8514-5) چنین توضیح می دهد :

" شتاب هواپیما ، تا حد زیادی ، به لطف پیشرانه های جدید ، بهبود پیدا کرده ، این مساله بویژه در سرعتهای پایین و در زمان تقرب نهایی برای اجرای نشست و برخاست های تاکتیکی و سریع در باندهای کوتاه ، خودش را نشان می دهد . با این حال ما نمی توانیم به اطلاعات نمایش داده شده در نمایشگرهای دیجیتال اعتماد کنیم و به نشانگرهای آنالوگ قدیمی ، اطمینان بیشتری وجود دارد . چنانکه از دو نمایشگر نصب شده ، یکی همواره از سرویس خارج هست و دیگری نیز اطلاعات نادرستی را ارائه  می کند ، من نمی دانم که چرا نیروی هوایی بیشتر از دو میلیون دلار برای نصب این نمایشگر ها هزینه نموده است !!!!!

علاوه برآن ، هرکولس تست شده ( رجیستر 8514-5) در طول پرواز با مشکلات فنی متعددی مواجه شده  و این مساله موجب نگرانی است . بعنوان مثال از این هواپیما در یک پرواز طولانی از تهران تا جزیره خارک در خلیج پارس مورد استفاده قرار گرفت . هنگامی که خدمه برای بازگشت به تهران آماده می شدند ، پیشرانه شماره 4  در زمان راه اندازی دچار نقص فنی شد . در گذشته این مساله براحتی قابل رفع بود ولی در این مورد ، بیشتر از 15 ساعت به انتظار قطعه یدکی بودیم تا پرواز با ایمنی انجام گردد . شخصاً هیچ مشکلی با رادیوهای جدید ندارم ولی برخی از خدمه هنوز به این تجهیزات جدید اعتماد ندارند و هنوز از تجهیزات قدیمی استفاده می کنند"  

ادامه  دارد ..............................

منبعAirForces.Monthly..July.2016  ، صفحات 40-36

پی نوشت :

متاسفانه نویسنده این مطلب ، در یکی از بخشهای این مقاله و بر  خلاف روح حاکم بر یک بررسی علمی / تاریخی ، مطالبی را بیان نموده که مغایر با قوانین بشمار می رود . این نکته به این دلیل بیان شد که  خواننده پس از مراجعه به  متن اصلی ، دچار شبهه نگردد . 

این مجموعه با صرف زمان ترجمه  شده است ،

بنابراین ، هر گونه برداشت با ذکر منبع (MILITARY.IR) خواهد بود . 

در غیر اینصورت ، برداشت کننده  ، عرفاً و شرعاً ، مسئول خواهد بود .

:rose: مترجم( با اندکی تلخیص)  : MR9     :rose:


داکوتا...
ما را در سایت داکوتا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : کاوه محمدزادگان dakota بازدید : 326 تاريخ : جمعه 18 تير 1395 ساعت: 14:41

بسم الله الرحمن الرحیم

جنگ های روسیه – ژاپن 1904-1905 میلادی «سرنوشت امپراتوری را همین یک جنگ تعیین می کند؛هرکس نهایت تلاشش را بکند.»

هشدار دریاسالار هایهاچیرو توگو به ناوگان ژاپن در تسوشیما ، 27 مه 1905 میلادی

245232-stranger.jpg

200px-Togo_Heihachiro.jpg

دریاسالار توگو ، مغز متفکر نیروی دریایی ژاپن

مقدمه

جنگ روسیه – ژآپن از جهت های بسیار تمرین جنگ جهانی اول به شمار می رفت . بجز هواپیما ، بیشترِ سلاح هایی که در سل 1914 میلادی به کار گرفته می شدند ، یک دهه پیش تر در میدان جنگ وجود داشتند . در نتیجه این جنگ چشم انداز خوبی از آنچه نبردها در آیندۀ نزدیک شبیه آن می شدند ، به دست داد . این جنگ ژاپن را به صحنۀ جهانی سوق داد .

در ژوئیۀ 1853 میلادی ، دریادار ماتیو پری به کرانه های ژاپن در نزدیکی توکیو رسید . نه ماه بعد او موفق به امضای موافقتنامۀ تجاری بین ژاپن و ایالات متحدۀ آمریکا شد . این خیلی ارزشمند بود ، زیرا به دویست سال جداماندگی ژاپن ، که در طول آن ژاپنی ها عمداً به جهان غرب پشت کرده بودند ، پایان داد .انگلیس و هلند ، و اندکی پس از آنها روسیه نیز با ژاپن پیمان های مشابهی بستند . برآیند آن این که ، ژاپنی های آزاداندیش تر سخت مشتاق کسب فناوری غرب شدند ، گرچه همگان راضی نبودند . نه تنها برخی از قبیله ها بر روی کشتی های غربی آتش گشودند ، بلکه بین اصلاح طلبان و محافظه کاران هم جنگ داخلی در گرفت . سرانجام برد با اصلاح طلبان بود و بر پیروزی ایشان در آغاز 1896 میلادی ، وقتی امپرتور ماتسو هیتو ملقب «مِیجی» (روشنفکر) را اختیار کرد ، مهر تایید خورد . ژاپنی ها تجدد گراییِ نیروهای مسلح را اولویت به شمار آوردند . آنها پس از پیروزی آلمان ها بر فرانسه ، برای تشکیل ارتش ملی به آنان روی آوردند و نیروی دریایی سلطنتی انگلیس را نمونۀ شکل دهی نیروی دریایی خود قرار دادند . افسران ژاپنی خیلی زود از اروپا دیدار کردند و با دقتی وسواس گونه به ساختار و کارکرد همه چیز توجه کردند تا بتوانند نظیر آن ها را در وطن خود بسازند .

آغاز توسعه طلبی ژاپن

نخستین آزمایش ارتش جدید ژاپن در سال 1877 میلادی پیش آمد ، وقتی که سامورایی ها بر ضد برنامۀ جدید ارتش بر پایۀ سربازگیری همگانی شورش کردند . شورش خیلی زود سرکوب شد . اندکی پس از این ، ژاپن سیاستی توسعه جویانه در پیش گرفت و جزیره های ریوکیو را به رغم اعتراض چین به خود منضم ساخت . سپس متوجه کره شد که تا قرن ها نیز نفوذ چین بود . در سال 1876میلادی ، نیروی دریایی ژاپن کره ای ها را مجبور به امضای قرار داد تجاری کرد . این کار بندری های بی شمار کره را به روی ژاپنی ها گشود و آنان نیز در عوض ، استقلال کره از چین را به رسمیت شناختند . در آغاز دهۀ 1880 میلادی ، بر اثر حمله ای به سفارت ژاپن ، در سئول پایتخت کره ناآرامی به جود آمد . ژاپن برای حفظ منافع خویش نیروهایی به محل اعزام کرد . چینی ها نیز برای از نو برقرار کردن اقتدار خویش چنان کردند ، و تنها با این توافق از جنگ جلوگیری شد که هردو کشور نیروهای خود را بیرون بکشند و اگر بار دیگر یکی احساس کرد که باید در امور کره مداخله کند ، باید دیگری را در جریان بگذارد . اما در سال 1894 میلادی ، فعالان ضد خارجی نهضتی در کره پدید آوردند . کره ای ها از چین درخواست کمک کردند که پذیرفته شد . این موجب اعتراض ژاپنی ها شد . برآیند آن جنگی بود که در آن ژاپنی ها برتری خود را در دریا و زمین و هر دو ثابت کردند . چین ناگریز شد استقلال کره را به رسمیت بشناسد ، و فرمز (تایوان امروزی) و پِسکادورس و شبه جزیره لیائودونگ را ، که غرب خلیج کره قرار گرفته بود و بخشی از منچوری به شمار می رفت ، به ژاپن واگذار کند . گرچه کشور دیگری هم بود که برای در دست گرفتن منطقه گام بر می داشت .

Manchuria.jpg

تلاش برای منچوری به محض امضای پیمان صلح ، روسیه و فرانسه و آلمان هم پیش آمدند . همۀ آنان منافعی در چین داشتند و روسیه به ویژه نقشه هایی دربارۀ پورت آرتور (لوشونکوی امروزی) ، بندری در آب های گرم در نوک شبه جزیره لیائودونگ ، داشت .این نقشه مستلزم آن بود که زاپن از ادعای خود دربارۀ شبه جزیره دست بردارد ، این یک نیز احساس می کرد که ناچار باید در ازای آن غرامت بیشتری از چین طلب کند . پس روسیه شروع کرد به ساختن راه آهنی که پورت آرتو را به هاربین در شمال شرقی چین متصل می کرد ، با این هدف که این خط را به راه آهن ترانس – سیبری وصل کند ، چینی ها به شدت اعتراض کردند و در نهایت روس ها موافقت کردند که به جای آن که منچوری را به خود منضم سازند اجاره ش کنند . ژاپنی ها چندان راضی نبودند اما نارضایتیشان وقتی زیاد شد که پس از آن روسیه کوشید با دست آوردند امتیاز چوب در شمال کشور و فرستادن نیرو برای محافظت از آن ، در کره نفوذ کند . ژاپن پیشنهاد کرد که تصرف منچوری را از طرف روسیه محترم می شمارد اگر روسیه نفوذ در کره را به رسمیت بشناسد . روسیه این را نادیده انگاشت و ژاپنی ها چنین تلقی کردند که راه دیگری جز جنگ باقی نمانده است .

800px-Fire_of_the_Oil_Depot_Caused_by_Ou

غرق کردن کشتی ها حاضر در لنگر گاه پورت آرتور

هردو طرف برای چنین سرانجامی نقشه هایی داشتند . از نظر ژاپنی سروری بر دریا ضرورت نخستین بود . پایگاه ناوگان خاور دور روسیه در پورت آرتور بود که از هفت کشتی جنگی کهنه و نه رزمناو تشکیل شده بود . ناوگان ژاپن به فرماندهی دریاسالار هایهاچیرو و توگو این برتری را داشت که کشتی هایش جدیدتر و سلاح هایش بهتر و ناوی هایش (ملوان هایش) آموزش دیده تر بودند . بنابراین نقشه این بود که ناوگان روسیه را به درگیری بکشانند ، و اگر از درگیر شدن خود داری می کرد ، محاصره می شد ، تسخیر خود پورت آرتور تنها از راه زمینی امکان پذیر بود ، به این جهت نقشه آن بود که سه ارتش در ساحل خلیج کره پیاده شودند . آنها با پیشروی به سوی شمال راه را می بستند و ارتش چهارم با خود پورت آرتور مقابله می کرد . آغاز انقلاب روسیه ، 1905 میلادی ، نیروهای مسلح بر روی کارگرانی که برای دادخواهی به تزار در برابر کاخ زمستانی سن پترزبورگ در 22 ژانویۀ 1905 میلادی گرد آمده بودند آتش گشودند . در طول سال خیزش های ناهماهنگ دیگری در جاهای دیگری پدید آمد ، اما اصلاحات سیاسی اندکی در پی داشت . روس ها از بی کیفیتی ناوگان خود آگاه بودند ولی برای حل مشکلشان وحدت نظر نداشتند . وزیرجنگ ژنرال آلیکسئی کوراپاتکین بر این عقیده بود که ژاپنی ها به جنوب منچوری حمله می کنند . برتری در خور ژاپنی ها در موضع قدرت به این معنی بود که تلاش برای نگه داشتن شبه جزیره لیائودونگ احمقانه است . به نظر اون بهترین این بود که به شمال در هاربین عقب می کشیدند و در آنجا پیش از آنکه حمله کنند منتظر نیروی کمکی می ماندند . او قبول داشت که با این کار پورت آرتور تنها می ماند اما اطمینان داشت که بندر می تواند مقاومت کند . نیروی دریایی روسیه طوری دیگری می اندیشید . نظر آنان این بود که اگر ناوگان خاور دور با ناوگان بالتیک تقویت شود ، نیروی دریایی ژاپن شکست می خورد ، ولو این که آن ها بایستی نیمی از دور زمین را طی می کردند . نیروی دریایی امکان حمله توان آبی – خاکی ژاپنی ها را نیز جدی نگرفت . ژاپنی ها در عمل بی آنکه رسماً اعلان جنگ کنند دست به تهاجم زدند . در شب هشتم و نهم فوریۀ 1904 میلادی ، آن ها قایق های اژدر افکن را به لنگرگاه پورت آرتور فرستادند و سه کشتی روس ها را غرق کردند . همزمان ، دریاسالار توگو توپ های ساحلی روس ها را نیز به زیر آتش گرفت . فردای آن روزیک ناوگروه جنگی ژاپنی دو رزمناو گشتی روسی را در بندر کره ای چِمولپو (اینچیون امروزی) در نزدیکی سئول غافلگیر و یکی از آنها را غرق و ناوی های دیگری را مجبور به ترک کشتی کرد . پس در دهم فوریه اعلان جنگ دادند . یک هفته بعد نیروهای ژاپنی در چمولپو پیاده شدند و شروع به پیشروی به سمت شمال به سوی رود یالو کردند . در آغازین روز های مارس 1904 میلادی ، دریاسالار استفان ماکارِف فرماندهی ناوگان روس ها را برعهده گرفت و چند بار به کشتی ها محاصره کنندۀ ژاپنی حمله کرد و از بخت بد ، در نیمه آوریل ، کشتی فرماندهی اش در هنگام بازگشت از یکی از این حمله ها به مین برخورد کرد و با همۀ تجهیزاتش نابود شد . از آن پس کشتی ها روسی در بندر پورت آرتور زمینگیر شدند .

JAPANESE_OCCUPATION_OF_SEOUL.jpg

پیاده شدن نیروی زمینی ژاپن در کره

حال زمانی بود که زیان وحدت نداشتن روس ها بر سرنحوۀ جنگیدن دامن خودشان را گرفت . ژنرال کوراپاتکین به سمت فرماندهی نیروهای روسیه در خاور دور منصوب شد و نقشه خودش را آزمود . او تمام نیروهای در دسترس را در جنوب موکدِن (شنیانگ امروزی) و پایگاه نظامی شبه جزیرۀ لیائو دونگ متمرکز کرد . سپس به یک جنگ فرسایشی در هاربین دست زد در حالی که نیروهای کمکی در مسیر راه آهن ترانس – سیبری به راه افتاده بودند . گرچه تزار دریاسالار ییفگنی آلیکسِیِف ، نایب پادشاه در خاور دور ، را به سمت فرمنده کل منصوب کرده بود . او توان ژاپنی ها را چندان جدی نمی شمرد و خواستار حملۀ فوری بود . نتیجه آن شد که وقتی ارتش اول ژاپن که در چمولپو پیاده شده بود ، به رودخانه یالو رسید ، درست پس از این رویداد ، ارتش دوم ژاپن در پنجم ماه مه در شبه جزیره لیائودونگ پیاده شد . این سپاه سپس روی به جنو به سوی پورت آرتور بیش از شصت کیلومتر راه پیمود . به دنبال آن ارتش چهارم ژاپن در غرب رود یالو پیاده شد .

400px-Mukden_Japanese_Assault_French_Pap

نبرد موکدن ، یکی از مهمترین نبرد های ژاپن و روسیه ، که نیروی های ژاپنی مانع رسیدن آذوقه و نیروی کمکی روس به بندر محاصره شده پورت آرتور شدند

نیروهای روسیه بر بلندی نانشان هیل موضعه گرفته و راه را در سوی باریک ترین تنگۀ شبه جزیره بر ارتش دوم ژاپن بستند . پس از آنکه حملۀ مستقیم روس ها به شکست روبرو شد ، ژاپنی ها موج برداشتند و به جناج چپ روس ها حمله و ناگزیر به عقب نشینیشان کردند . سپس ارتش چهارم در پورت آرتور پیاده شد و آن را محاصره کرد ، در حالی که ارتش دوم رو به شمال نهاد تا با تهاجمی آلیکسِیِف دستورش را داده بود مقابله کند . دو طرف در چهاردهم ژوئن در تِلیسو ، در 130 کیلومتری شمال شرق پورت آرتور ، با یکدیگر روبرو شدند . روس ها اجازه دادند ژاپنی ها به آنها حمله کنند و سپس عقب کشیدند تا از جمله ایشان به جناح های خود پیشگیری کنند . در آغاز اوت پیش از آن که کوراپاتکین شروع به پس کشیدن همۀ نیروها به لیائویانگ در تقریباً هشتاد کیلومتری جنوب موکدن بکند ، برخورد های بیشتری روی داد . از چهار ارتش ژاپن ، سه لشکر به فرماندهی فیلد مارشال آیوائو اویاما برای مقابله با او جمع شدند . کوراپاتکین ، تقویت شده با نیروی تازه نفس رسیده از روسیه ، در بیست و پنجم اوت حمله کرد ، حملۀ او دفع شد و ژاپنی ها دست به ضد حمله ای ناموفق زدند . روس ها دست به حملۀ ناموفق دیگری هم زدند . سپس ، با آنکه ژاپنی ها خسارت سنگین تری متحمل شده بودند ، کوراپاتکین موقعیت تهاجمی عالی خود را رها کرد و درحالی که عقبۀ سپاهش ژاپنی ها را معطل می کرد ، به عقب نشینی منظمی به سوی موکدن پرداخت . هرچند او همچنان نیروی تازه نفس دریافت می کرد ، تا این که در آغاز اکتبر شمار نیروهایش در برابر سپاه 170 هزار نفری اویاما به دویست هزار نفر رسید . بنابراین کوراپاتکین بار دیگر دست به تهاجم زد و در طول نیمۀ اول اکتبر در شاهو واقع در 24 کیلومتری جنوب غرب لیائویانگ با ژاپنی ها روبرو شد ، هر دو طرف حمله کردند اما هیچ نتیجه ای حاصل نشد و در همان جایی که بودند بر زمین ماندند .

2002_6774.jpg

تصویری جالب از نحوه عملکرد ژاپنی ها برای محاصره روس ها

محاصره پورت آرتور پورت آرتور سه لایۀ دفاعی داشت . لایۀ داخلی خندقی بود که از شهر کهن محافظت می کرد . در میانه ، زنجیره ای از دژباروهای جداگانه وجود داشت که به سنگرها و خاکریزها می پیوستند ، در حالی که آخرین لایه متشکل از زنجیره از دژها بر روی تپه بود ؛ گرچه هیچ یک از این سه لایه کامل نبودند . پادگان شهر چهل هزار نیرو و 506 توپ داشت ، اما ساز و برگشان محدود بوود . شمار ارتش سوم ژاپن در محاصره شهر در ماه ژوئیه به 85 هزار نفر افزایش یافت ، با 474 توپ ، اما این تضمینی برای توفیق زودهنگام نبود . ناوگان محاصره کنندۀ ژاپن نیز اتفاقاً ضیعف شده و دو کشتی جنگی را بر اثر برخورد با مین از دست داده بود . این چیزی بود که دریاسالار توگو را ، به ویژه خارج شدن کشتی ها روسی در خشکی بیست و سوم ژوئن ، نگران ساخت . هرچند آنها از حمله حذر کردند و به بندرگاه بازگشتند . در خشکی ، نیروی زمینی ژاپن در طول ماه ژوئیه چند حمله آزمایشی انجام داد . سپس در هفتم اوت ، قاطعاننه به دژهای تپه در بخش شرقی حمله کرد و پس ازجنگی فتحشان کرد . در این زمان تزار فرمان داد ناوگان روسی از پورت آرتور جدا شوند و به چهار کشتی ناوچۀ گشتی در پایگاه ولادی وستوک بپیوندند . شش کشتی جنگی ، پنج ناوچۀ گشتی و هشت ناوشکن در دهم اوت به را افتادند . آنها در آغاز بر آن بودند که بدون برخورد با کشتی ها ژاپنی از آن ها بگذرند . اما در بعد ظهر آن روز ، توگو آنها را به دام انداخت .

Japanese_28_cm_Howitzer_during_the_Siege

توپخانه های پرقدرت ژاپنی ها که برای بمباران بندر پور آرتور مورد استفاده قرار گرفتند 

در برخوردی که روی داد ، به کشتی فرماندهی روسی ضربه ای مستقیم وارد شد و دریاسالار ویلگِلم ویتگِلت که جانشین ماکارِف شده بود کشته شد . فرمان های بعدیِ کشتی فرماندهی مبهم بودند و کشتی ها روسی پراکنده شدند . یک ناوچۀ گشتی غرق شد و شماری از کشتی ها به بندرهای بی طرف پناه بردند که در نهایت توقیف شند . سپس بقیه شان به پور آترو بازگشتند . سه روز بعد ، یک ناوچۀ گشتی از ناوگروه توگو یکی از کشتی های ناو گروه ولادی وستوک را غرق کرد . این ها همه ، توگو را سرور دریاها ساخت ! ژاپنی ها در نوزدهم اوت به دومین حمله خود به پورت آرتور دست زدند . در جریان پنج روز جنگِ سخت و بی رحمانه که شمار قربانیانش بسیار بالا بود ، دستاوردهای آنان بسیار اندک بود . بنابراین ژانرال مارِسو که نوگی که اکنون فرماندهی را بر عهده داشت ، درخواست وسایل محاصرۀ توپخانه ای کرد . رسیدن وسایل وقت می برد . اما در طول نیمۀ دوم سپتامبر او همچنان به تلاش های ساحلی دیگری برای درهم شکست دفاع دست زد . پس از آن بود که وسایل محاصرۀ توپخانه ای اش رسید . در بین آنها خمپاره اندازهای غول آسای 280 میلیمتری وجود داشت که گلوله های 22 کیلوگرمی شلیک می کرد . نوگی در سرتاسر ماه اکتبر پورت آرتور را در زیر آتش مداوم توپخانه قرار داد و در آخر ماه به حملۀ مستقیم دیگری مبادرت ورزید . این حمله با آتش مسلسل و توپخانه و نارنجک روس ها پاسخت داده شد . با این همه ذخیره غذایی پادگان پورت آرتور رو به اتمام بود و با محاصره شدن کوراپاتکین در شاهو ، امید به رهایی رنگ می باخت . اما سپس پادگان در محاصره خبرهایی دریافت کرد مبنی این که ناوگان بالتیک روسیه سرانجام حرکت کرده است .

ادامه دارد ...

منبع : کتاب جنگ هایی که دنیا را تغییر دادند ، نوشته چارلزمسجنر ، ترجمه منوچهر پزشک زمستان 1392 ، صفحات 205 تا 216


داکوتا...
ما را در سایت داکوتا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : کاوه محمدزادگان dakota بازدید : 303 تاريخ : پنجشنبه 10 تير 1395 ساعت: 9:43